167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

رباعيات خيام

  • چون حاصل آدمي در اين شورستان
    جز خوردن غصه نيست تا کندن جان
  • قومي متفکرند اندر ره دين
    قومي به گمان فتاده در راه يقين
  • و آنگاه براي خشت گور دگران
    در کالبدي کشند خاک من و تو
  • در سبزه نشين و مي روشن ميخور
    کاين سبزه بسي دمد ز خاک من و تو
  • در دست به از تخت فريدون صد بار
    خشت سر خم ز ملک کيخسرو به
  • آن مايه ز دنيا که خوري يا پوشي
    معذوري اگر در طلبش ميکوشي
  • ايدل تو به اسرار معما نرسي
    در نکته زيرکان دانا نرسي
  • چندان که نگاه مي کنم هر سويي
    در باغ روانست ز کوثر جويي
  • در گوش دلم گفت فلک پنهاني
    حکمي که قضا بود ز من ميداني
  • در گردش خويش اگر مرا دست بدي
    خود را برهاندمي ز سرگرداني
  • زان کوزه مي که نيست در وي ضرري
    پر کن قدحي بخور بمن ده دگري
  • زان پيشتر اي صنم که در رهگذري
    خاک من و تو کوزه کند کوزه گري
  • ور عدل بدي بکارها در گردون
    کي خاطر اهل فضل رنجيده بدي
  • ديوان رودکي

  • اثر مير نخواهم که بماند به جهان
    مير خواهم که بماند به جهان در اثرا
  • نگنجم در لحد، گر زان که لختي
    نشيني بر مزارم سوکوارا
  • ببخشا، اي پسر، بر من ببخشا
    مکش در عشق خيره چون مني را؟
  • باشد گه وصال ببينند روي دوست
    تو نيز در ميانه ايشان ببينيا
  • تا اندران ميانه، که بينند روي او
    تو نيز در ميانه ايشان نشينيا
  • بلبل همي بخواند در شاخسار بيد
    سار از درخت سرو مرو را شده مجيب
  • انگشت مکن رنجه بدر کوفتن کس
    تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
  • ني، که حاتم نيست با جود تو راد
    ني، که رستم نيست در جنگ تو مرد
  • در سفر افتند به هم، اي عزيز
    مروزي و رازي و رومي و کرد
  • دست و زبان زر و در پراگند او را
    نام به گيتي نه از گزاف پراگند
  • در دل ما شاخ مهرباني به نشاست
    دل نه به بازي ز مهر خواسته برکند
  • سپيد سيم رده بود، در و مرجان بود
    ستاره سحري بود و قطره باران بود