نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان خواجوي کرماني
خيز و
در
ميکده زن خيمه بصحرا چه زني
نغمه خواجو بشنو مرغ خوش الحان چکني
از چه
در
تاب شو دهر نفسي گر بخطا
نسبت زلف تو کردند بمشک ختني
چون لب لعل تو
در
چشم من آيد چه عجب
گرم از چشم بيفتاد عقيق يمني
چشم خواجو چو سر درج گهر بگشايد
از حيا آب شود رسته
در
عدني
با پريرويان بخلوت روي
در
روي آوري
خويش را ديوانه سازي و پري خواني کني
ظاهرا چون طيبتي
در
طينت موجود نيست
زان سبب هر جا که باشي خبث پنهاني کني
چون بدستان اهل کرمانرا بدست آورده ئي
از چه معني
در
پي خواجوي کرماني کني
تا کي حديث زلف تو
در
دل توان نهفت
مشک ختن هر آينه پيدا شود ببوي
خواجو بآب ديده گر از خود نشست دست
در
آتش فراق برو دست ازو بشوي
فصل بهار باده گلبوي لاله گون
در
پاي گل ز دست بتي گلعذار جوي
اي دل مجوي نافه مشکل ختا وليک
در
ناف شب دو سلسله مشکبار جوي
خود را ز نيستي چو کمر
در
ميان مبين
يا از ميان موي ميانان کنار جوي
خواجو اگر چنانکه
در
اين ره شود هلاک
خونش ز چشم جادوي خونخوار يار جوي
صبحدم
در
باغ اگر دستت دهد
خوش برآ چون سرو و طرف جوي جوي
چند گوئي
در
صف رندان کجا جويم ترا
تشنگانرا هر کجا آبي روان يابي بجوي
يکنفس خواهم که با گل خوش برآيم
در
چمن
ليک نتوانم ز دست بلبل بسيار گوي
تشنگان را بر کنار جو ببين
کشتگانرا
در
ميان خون بجوي
دل که بر خاک درت گم کرده ام
مي برم
در
زلف مشکين تو بوي
بي موي ميانت تن من
در
شب هجران
چون موي ميانت شده باريکتر از موي
زاهد صومعه
در
حلقه زنار شود
گر شود از سر زلف تو عيان يک سر موي
گفتي که
در
کنار کشم چون کمر ترا
تا کي کني بهيچ حديث ميان تهي
از پا
در
آمديم و نديدم حاصلي
زان گيسوي دراز مگر دست کوتهي
گر تو شيرين شکر لب بشکر خنده
در
آئي
بشکر خنده شيرين دل خلقي بربائي
چون پيکر مطبوعت
در
معني زيبائي
صورت نتوان بستن نقشي بدلارائي
آنرا که بود
در
سر سوداي سر زلفت
گردد چو سر زلفت سرگشته و سودائي
صفحه قبل
1
...
2170
2171
2172
2173
2174
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن