نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.
ديوان خواجوي کرماني
گر ز کمان ابرويت عقل سپر بيفکند
عيب مکن که
در
جهان کس نکشد کمان تو
خواجو از آستان تو کي برود که رفته است
حاصل روزگار او
در
سر داستان تو
اي هيچ
در
ميان نه ز موي ميان تو
نا ديده ديده هيچ بلطف دهان تو
گفتم که چون کمر کشمت تنگ
در
کنار
ليکن ضرورتست کنار از ميان تو
باز آي اي هماي همايون که مرغ دل
پر مي زند
در
آرزوي آشيان تو
در
صورت بديع تو چندين معانيست
يا رب چه صورتي که ندانم بيان تو
جان من شکسته بين وين دل ريش آتشين
ساخته با جفاي تو سوخته
در
وفاي تو
از پريشان حالي و آشفتگي
در
گمانم اين منم يا موي تو
از سرشکم پاي
در
گل مي رود
ورنه بيرون رفتمي از کوي تو
آنکه دل
در
بند يکتائيت بست
کي گشادي يابد از پهلوي تو
تيره شب
در
شکن طره دلدار مپيچ
و گرت راه غلط شد به شب تار مرو
اگرت خرقه سالوس شود دامنگير
با مرقع به
در
خانه خمار مرو
گفتمش
در
دامي افتادم ببوي دانه ئي
گفت عالم سربسر دامست آخر دانه کو
گفتمش دردانه درياي وحدت شد دلم
گفت
در
دريا شو و بنگر که آن دردانه کو
گفتمش ما گنج
در
ويرانه دل يافتيم
گفت هر کنجي پر از گنجي بود ويرانه کو
گفتمش کاشانه جانانه
در
کوي دلست
گفت خواجوگر تو زانکوئي بگو جانانه کو
مرا ز هجر تو اميد زندگاني کو
در
آرزوي توام لذت جواني کو
درون مصطبه
در
جسم جام مينائي
ز دست يار سبک روح روح ثاني کو
ميست کاب حياتست
در
سياهي شب
چو خضر وقت توئي آب زندگاني کو
چو بانگ و ناله خواجو فتاده
در
ره عشق
غريو دمدمه کوس کارواني کو
اي صبا حال جگر گوشه ما چيست بگو
در
دل آن مه خورشيد لقا چيست بگو
مانند باد مي شد و مي کرد دمبدم
در
آب رود مردمک چشم من شناه
من
در
گمان که ماه نواست آنکه بينمش
برطرف جبهه يا خم آن ابروي دوتاه
ناگه
در
آن ميانه بخواجو رسيد و گفت
کز عيد گه کنون که رخ آري بخانگاه
بايد که قطعه ئي بنويسي و
در
زمان
از راه تهنيت بفرستي ببزم شاه
صفحه قبل
1
...
2162
2163
2164
2165
2166
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن