167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان حافظ

  • گدايي در جانان به سلطنت مفروش
    کسي ز سايه اين در به آفتاب رود
  • چو در ميان مراد آوريد دست اميد
    ز عهد صحبت ما در ميانه ياد آريد
  • دلا در عاشقي ثابت قدم باش
    که در اين ره نباشد کار بي اجر
  • در اين مقام مجازي بجز پياله مگير
    در اين سراچه بازيچه غير عشق مباز
  • درآ که در دل خسته توان درآيد باز
    بيا که در تن مرده روان درآيد باز
  • چنگ در غلغله آيد که کجا شد منکر
    جام در قهقهه آيد که کجا شد مناع
  • چگونه باز کنم بال در هواي وصال
    که ريخت مرغ دلم پر در آشيان فراق
  • هر نکته اي که گفتم در وصف آن شمايل
    هر کو شنيد گفتا لله در قائل
  • در نهانخانه عشرت صنمي خوش دارم
    کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم
  • محمود بود عاقبت کار در اين راه
    گر سر برود در سر سوداي ايازم
  • چگونه طوف کنم در فضاي عالم قدس
    که در سراچه ترکيب تخته بند تنم
  • آن چه در مدت هجر تو کشيدم هيهات
    در يکي نامه محال است که تحرير کنم
  • روزگاري شد که در ميخانه خدمت مي کنم
    در لباس فقر کار اهل دولت مي کنم
  • در اين خمار کسم جرعه اي نمي بخشد
    ببين که اهل دلي در ميان نمي بينم
  • ما درس سحر در ره ميخانه نهاديم
    محصول دعا در ره جانانه نهاديم
  • تا بو که دست در کمر او توان زدن
    در خون دل نشسته چو ياقوت احمريم
  • گرم نه پير مغان در به روي بگشايد
    کدام در بزنم چاره از کجا جويم
  • يغماي عقل و دين را بيرون خرام سرمست
    در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان
  • دلم را مشکن و در پا مينداز
    که دارد در سر زلف تو مسکن
  • در چشم پرخمار تو پنهان فسون سحر
    در زلف بي قرار تو پيدا قرار حسن
  • هر کس که گفت خاک در دوست توتياست
    گو اين سخن معاينه در چشم ما بگو
  • در انتظار رويت ما و اميدواري
    در عشوه وصالت ما و خيال و خوابي
  • در آرزوي خاک در يار سوختيم
    ياد آور اي صبا که نکردي حمايتي
  • نصيحت گوش کن کاين در بسي به
    از آن گوهر که در گنجينه داري
  • در ره منزل ليلي که خطرهاست در آن
    شرط اول قدم آن است که مجنون باشي