نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان خواجوي کرماني
نظير نيست ترا
در
جهان بحسن و لطافت
چنانکه گاه لطايف بعهد خويش نظيرم
اگر هزار شکايت بود ز دور زمانم
چگونه شکر نگويم که
در
زمان تو باشم
از غايت مهر گشته حيران
در
پيکر تو دو پيکر چشم
در
ورطه خون فتاده ما را
دور از رخ تو شناور چشم
از شوق خط تو اين مقله
در
آب فکند دفتر چشم
خيل خيال خال تو بيند بعينه و
در
هر طرف که روي کند ديدبان چشم
يکدم بياد آن لب و دندان
در
نثار
خالي نشد ز گوهر و لعلم دکان چشم
عيبم مکن ار دود دلم
در
جگر افتاد
با اين همه آتش نتوانم که نجوشم
ديشب خبرم نيست که شاگرد خرابات
چون از
در
ميخانه بدر برد بدوشم
در
ميکده گر زهد فروشم چو تو خواجو
دانم که بيک جو نخرد باده فروشم
در
آنزمان که شود وصل معنوي حاصل
بصورت ار نشوي زائر مزار چه غم
درين ميان که گرفتار عشق شد خواجو
گرش مراد نهد چرخ
در
کنار چه غم
گفتم قدم برون نهم از آستان دوست
از آب ديده پاي فرو رفت
در
گلم
خواجو برو که قافله کوس رحيل زد
اي دوستان چه چاره چو من
در
سلاسلم
گاه ترانه گفتن عقلست دستيارم
در
شرح عشق دادن روحست ترجمانم
در
گوش هوش پيچد آواز دلنوازم
وز پرده دل آيد دستان دلستانم
پيوسته
در
خروشم زيرا که زخم دارم
همواره زار و زردم زانرو که ناتوانم
ببريده اند پايم
در
ره زدن وليکن
با اين بريده پائي با باد همعنانم
معذورم ار بنالم زيرا که مي زنندم
ليکن چه چاره سازم کز خويش
در
فغانم
چو جام بيخودي نوشم جهانرا جرعه دان سازم
چو
در
ميدان عشق آيم فرس برآسمان رانم
همچو شمع ار سخن سوز دل آرم بزبان
در
نفس شعله زند آتش عشق از دهنم
در
هم کشم طناب سراپرده کبود
بند و طلسم گنبد دوار بشکنم
در
آن نفسي که مرا از لحد برانگيزند
حديث عشق تو باشد نوشته بر کفنم
نهاده ام سر پر شور دائما بر کف
بدان اميد که
در
پاي مرکبت فکنم
جان من جرعه عشق تو نريزد بر خاک
مگر آنروز که
در
خاک بريزد بدنم
صفحه قبل
1
...
2154
2155
2156
2157
2158
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن