167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان خواجوي کرماني

  • تلف گشت عمرم در ايام مهر
    بدل گشت دلقم به زنار عشق
  • طفل بود در نظر پير عشق
    هرکه نگردد سپر تير عشق
  • ملک جهان کرده ايم وقف سر کوي يار
    گوي دل افکنده ايم در خم چوگان عشق
  • جان چه بود تا کنيم در ره عشقش نثار
    پاي ملخ چون بريم نزد سليمان عشق
  • عقل درين دير کيست مست شراب الست
    روح در اين باغ چيست بلبل بستان عشق
  • فتاده ناقه در غرقاب از آب چشم مهجوران
    وفوق النوق خيمات و في الخيمات معشوق
  • برگلبن ايجاد توئي غنچه خندان
    در گلشن ابداع توئي برگ شقائق
  • آنکس که گداي در ميخانه عشقست
    برخسرو عقلست بصد مرتبه فائق
  • وه چه شيرينست لعلش اندرو پنهان نمک
    کس نمي بينم که دارد در جهان چندان نمک
  • شد بدور سنبل مشکين او عنبر فراخ
    گشت در عهد لب شيرين او ارزان نمک
  • گفتمش در غم عشقت دل خواجو خونشد
    بيش از اين چند بگو صبر کند مسکينک
  • رفت در خنده و شيرين لبک از هم بگشود
    گفت داروي دل و مرهم جانش اينک
  • هست در زنجير زلف دلربايت دل فراخ
    ليک دل همچون دل ريش من دلتنگ تنگ
  • ناوک چشمت چو باد آرم ز خون چشم من
    لعل پيکاني شود فرسنگ در فرسنگ سنگ
  • باز چون گلگون مي ساقي بميدان در فکند
    اي حريفان برکشيد اسب طرب را تنگ تنگ
  • نيستي آنکه زني شيشه هستي برسنگ
    ورنه در پات فتادي فلک مينا رنگ
  • تا بکي گوش کني برنفس پرده سراي
    تا بکي چنگ زني در گره گيسوي چنگ
  • روي ازين قبله بگردان که نمازي نبود
    رو بمحراب و نظر در عقب شاهد شنگ
  • شگفت نيست اگر صيد گشت مرغ دلم
    که در هواي تو سيمرغ بفکند پر و بال
  • کرا وصال ميسر شود که در کويت
    مجال نيست کسي را مگر نسيم شمال
  • مقيم در دل خواجو توئي و مي داني
    چه حاجتست بتقرير با تو صورت حال
  • در هر چه هست چون بخيالت نظر کنم
    گر جز جمال روي تو بينم زهي خيال
  • در راه عشق بعد منازل حجاب نيست
    دوري گمان مبر که بود مانع وصال
  • در گوش آسمان کشد از زر مغربي
    هر مه به امر کن فيکون حلقه ملال
  • خواجو گر التماس ازين در کند رواست
    از پادشه اجابت و از بندگان سؤال