167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان پروين اعتصامي

  • از چه در راه من فتاد اين سنگ
    از چه در پاي من شکست اين خار
  • ديوان حافظ

  • سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
    آتشي بود در اين خانه که کاشانه بسوخت
  • در شگفتم که در اين مدت ايام فراق
    برگرفتي ز حريفان دل و دل مي دادت
  • در خم زلف تو آن خال سيه داني چيست
    نقطه دوده که در حلقه جيم افتادست
  • زلف مشکين تو در گلشن فردوس عذار
    چيست طاووس که در باغ نعيم افتادست
  • دل من در هوس روي تو اي مونس جان
    خاک راهيست که در دست نسيم افتادست
  • گو شمع مياريد در اين جمع که امشب
    در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
  • ز گريه مردم چشمم نشسته در خون است
    ببين که در طلبت حال مردمان چون است
  • رخ تو در دلم آمد مراد خواهم يافت
    چرا که حال نکو در قفاي فال نکوست
  • و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
    براي ديده بياور غباري از در دوست
  • اي که انگشت نمايي به کرم در همه شهر
    وه که در کار غريبان عجبت اهماليست
  • بعد از اينم نبود شائبه در جوهر فرد
    که دهان تو در اين نکته خوش استدلاليست
  • در صومعه زاهد و در خلوت صوفي
    جز گوشه ابروي تو محراب دعا نيست
  • جز آستان توام در جهان پناهي نيست
    سر مرا بجز اين در حواله گاهي نيست
  • وقت آن شيرين قلندر خوش که در اطوار سير
    ذکر تسبيح ملک در حلقه زنار داشت
  • شد چمان در چمن حسن و لطافت ليکن
    در گلستان وصالش نچميديم و برفت
  • زين آتش نهفته که در سينه من است
    خورشيد شعله ايست که در آسمان گرفت
  • ز ديده ام شده يک چشمه در کنار روان
    که آشنا نکند در ميان آن ملاح
  • هر سرو که در چمن درآيد
    در خدمت قامتت نگون باد
  • عکس روي تو چو در آينه جام افتاد
    عارف از خنده مي در طمع خام افتاد
  • روز در کسب هنر کوش که مي خوردن روز
    دل چون آينه در زنگ ظلام اندازد
  • زمان خوشدلي درياب و در ياب
    که دايم در صدف گوهر نباشد
  • در ميخانه ببستند خدايا مپسند
    که در خانه تزوير و ريا بگشايند
  • سر ز حسرت به در ميکده ها برگردم
    چون شناساي تو در صومعه يک پير نبود
  • نازنينتر ز قدت در چمن ناز نرست
    خوشتر از نقش تو در عالم تصوير نبود