167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان خواجوي کرماني

  • بنده محمودست و سلطان در ره معني اياز
    کار دينداران نمازست و نماز ما نياز
  • ايکه از بهر نمازت گوش جان بر قامتست
    قامتي را جوي کايد سرو پيشش در نماز
  • حاجيان چون روي در راه حجاز آورده اند
    مطرب عشاق گو بنواز راهي از حجاز
  • اي خوشا در مجلس روحانيان گاه صبوح
    دلنوازان عود سوز و پرده سازان عود ساز
  • در چمن نرگس سرمست خراب افتادست
    زانکه اندر قدح لاله مدامست امروز
  • زاهدي را که نبودي ز صوامع خالي
    باز در کنج خرابات مقامست امروز
  • اين غزل يک دو نوبت از سرسوز
    بلبلي باز گفت در نوروز
  • برکناري برو چو چنگ بساز
    در مياني بيا چو عود بسوز
  • در جهان قصه حسن تو نشد فاش هنوز
    تو دل خلق جهان صيد کني باش هنوز
  • هيچ دل سوخته کام دل شوريده نيافت
    زان عقيق لب در پوش گهر پاش هنوز
  • چند گوئي که شدي فتنه رويم خواجو
    نشدم در غمت افسانه او باش هنوز
  • ماه کنعانم برفت از کلبه احزان ولي
    عکس رويش بر در و ديوار مي يابم هنوز
  • گر چه خواجو شد مقيم خانقاه اما مدام
    خلوتش در خانه خمار مي يابم هنوز
  • تلخست مي از دست حريفان ترش روي
    در ده قدحي از لب شيرين شکرريز
  • کمال طلعت زيبا و لطف منظر خويش
    گرت در آينه روشن نگشت از ما پرس
  • گهي که از لب لعلت سخن کند خواجو
    بيا در آندم و از قصه مسيحا پرس
  • مستعجلي و روي بگردانده از طريق
    مستسقئي و جان بلب آورده در ارس
  • شد خروس سحر ترنم ساز
    در ده آن جام همچو چشم خروس
  • ساقيا باده ده که در غفلت
    عمر بر باد مي رود بفسوس
  • ايکه از هجر تو در درياي خون افتاده ام
    از سرشک ديده گوهر فشان بدرود باش
  • چون دلم را نور معني رهنمائي مي کند
    در ره صورت گرم رهبر نباشد گو مباش
  • در جهان تاتار زلفش عنبر افشاني کند
    گر نسيم نافه تاتار نبود گو مباش
  • زين صفت کانفاس خواجو مشک بيزي مي کند
    عود اگر در طبله عطار نبود گو مباش
  • چو ريحان او دسته مي بست خواجو
    دل خسته در زلف سرگشته بستش
  • قدح کو گوهر کانست در اصل
    بمعني جوهر جان مي نهندش