نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.
ديوان خواجوي کرماني
قلم چه شرح دهد زانکه داستان فراق
نه ممکنست که يک شمه
در
بيان آيد
اگر بجانب کرمان روان کنم پيکي
هم آب ديده که
در
دم بسر دوان آيد
بدين صفت که توئي آب زندگاني را
ز شوق لعل لبت آب
در
دهان آيد
آخر اي پيک همايون که پيام آوردي
هيچ
در
خاطر شه ياد گدا مي آيد
ز کوهم اين عجب آيد ز حسرت فرهاد
که سيل خون دلش
در
کمر نمي آيد
بسي شکايتم از سوز سينه
در
جانست
ولي ز آتش دل بر زبان نمي آيد
کسي که نام لبش مي برد عجب دارم
که آب زندگيش
در
دهان نمي آيد
چه سود
در
دهن تنگ او سخن خواجو
که هيچ فايده از آن برون نمي آيد
ميشود ساکن خاک
در
ميخانه عشق
هر که از خانه فرهنگ برون مي آيد
بيار آن مي که
در
خمخانه باقيست
که کار ما به جامي برنيايد
به ترک نيک نامي کن که
در
عشق
نکونامي به نامي برنيايد
چو نون قامتم
در
مکتب عشق
ز نوک خامه لامي برنيايد
ور او را سرو گويم راست نبود
که سروي
در
قباهي برنيايد
در
پاي تو هرکس که سر انداز نيايد
چون هندوي زلف تو سرافراز نيايد
گر سر نکشد ز آتش دل شمع جگر سوز
ماننده زر
در
دهن گاز نيايد
جان کي برم از آهوي صياد تو هيهات
گنجشک مگر
در
نظر باز نيايد
مرغ دل غمگين بهواي سر کويت
جز
در
قفس سينه بپرواز نيايد
آه از دل خواجو که کسي
در
غم هجرش
جز آه دل سوخته دمساز نيايد
اي خواجه برو باد مپيماي که بلبل
در
فصل بهاران ز چمن باز نيايد
باز آي و بسوي من بيدل نظري کن
هر چند مگس
در
نظر باز نيايد
تا زنده بود شمع صفت بر نکند سر
در
پاي تو هرکس که سرانداز نيايد
به مهر روي تو
در
آفتاب نتوان ديد
ببوي زلف تودر مشک ناب نتوان ديد
اگر چه آب رخت عين آتشست وليک
فروغ آتش رويت
در
آب نتوان ديد
خواص چشمه نوشت که جوهر روحست
بيار باده که جز
در
شراب نتوان ديد
دل شکسته خواجو خراب گشت و وراست
که گنج عشق تو جز
در
خراب نتوان ديد
صفحه قبل
1
...
2142
2143
2144
2145
2146
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن