167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان خواجوي کرماني

  • چه باشد ار نفسي ساربان در اين منزل
    قرار گيرد و تعجيل کاروان نکند
  • گر چه دربان ندهد راه وليکن درويش
    التماس از در سلطان نکند چون نکند
  • چون تو در باديه بر دست نهي آب زلال
    تشنه را آرزوي آن نکند چون نکند
  • صبر ايوب کسي را که نباشد در رنج
    حذر از محنت کرمان نکند چون نکند
  • چو تير غمزه خونريز در کمان آرد
    دل شکسته صاحبدلان نشانه کند
  • کجا رسم بمکانت که پشه نتواند
    که در نشيمن سيمرغ آشيانه کند
  • ماه من مشک سيه در دامن گل مي کند
    سايبان آفتاب از شاخ سنبل مي کند
  • گمان مبر که در آفاق اهل حسن کمند
    وليک پيش وجود تو جمله کالعدمند
  • چو گنج عشق تو دارند در خرابه دل
    نه مفلسند ولي منعمان بي درمند
  • دمي نديم اسيران قيد محنت باش
    ببين که سوختگان غم تو در چه دمند
  • حال آن نرگس مست از من مخمور بپرس
    زانکه در چشم تو سريست که مستان دانند
  • در سراپرده ما پرده سرا حاجت نيست
    زانکه مستان همه طوطي شکر دستانند
  • عاشقان با تو اگر زانکه بزندان باشند
    با گلستان جمالت همه در بستانند
  • چه کسانند که در قصد دل ريش کسانند
    با من خسته برآنند که از پيش برانند
  • عارفان تا که بجز روي تو در غير نبينند
    شمع را چون تو بمجلس بنشيني بنشانند
  • در حلقه رندان خرابات مغان آي
    تا يکنفس از خويشتنت باز رهانند
  • از کعبه چه پرسي خبر اهل حقيقت
    کاين طايفه در کوي خرابات مغانند
  • سر حلقه رندان خرابات چو خواجوست
    زان همچو نگينش همه در حلقه نشانند
  • چو مطربان سحر چنگ در رباب زنند
    صبوحيان نفس از آتش مذاب زنند
  • چو آفتاب ز جيب افق برآرد سر
    ز ماه يکشبه آتش در آفتاب زنند
  • ساقيان چون دم از شراب زنند
    مطربان چنگ در رباب زنند
  • مهر ورزان به آه آتش بار
    دود در ديده سحاب زنند
  • خيز خواجو ببين که سرمستان
    در ميخانه از چه باب زنند
  • موکب سلطان عشقت چون علم بر دل زند
    در نفس جانها هواي خانه پردازي کنند
  • روي ننموده ز ما نقد روان مي جويند
    ملک در بيع نياورده بها مي خواهند