نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.14 ثانیه یافت شد.
ديوان خواجوي کرماني
تجديد وضو کرد بجام مي و سرمست
در
دير مغان رفت و بطاعات درآمد
دل
در
غم عشقش بخرافات درافتاد
جان با لب لعلش بمراعات درآمد
مستان خرابش بدر دير کشيدند
در
حال که خواجو بخرابات درآمد
لبت از تنگ شکر شور برآورد
بشکر خنده شيرين چو
در
آمد
کسيکه
در
صف عشق آمد و شهادت يافت
بشد بعزم غزا و شهيد باز آمد
مه مي طلبيدند و من دلشده را دوش
در
ديده جز آن ماه دلافروز نيامد
در
دايره عشق هر آنکس که نهد پاي
از شوق خطت نقطه ز پرگار نداند
هر کس که گرفتار نگردد به کمندي
در
قيد غمت حال گرفتار نداند
گر خسته شوم بر سر من زنده بدارد
ور تشنه شوم
در
نظرم سيل براند
آنکس که چو شمعم بکشد
در
شب حيرت
از سوختن و ساختنم باز رهاند
حديث جان بجز جانان نداند
که جز جانان کسي
در
جان نداند
بگردان ساغر و پيمانه
در
ده
که آن پيمان شکن پيمان نداند
دلا
در
راه حسرت منزلي هست
که هر کس ره نرفتست آن نداند
فرياد که گر تشنه
در
اين شهر بميرم
جز ديده کس آبي بلبم بر نچکاند
داني که چرا نام تو
در
نامه نيارم
زيرا که نخواهم که کسي نام تو داند
چون تو
در
چشم من آئي چکند مردم چشم
که بدامن گهر اندر قدمت نفشاند
مرض عشق مرا عرضه مده پيش طبيب
که به درمان من سوخته دل
در
ماند
ما فرو رفتيم
در
درياي عشق
وانکه عاقل بود بر ساحل بماند
ساربان آهسته رو کاصحاب را
چشم حسرت
در
پي محمل بماند
کبک را بنگر که چون شد پاي بند
چشم بازش
در
پي طغرل بماند
هر که او
در
عاشقي عالم نشد
تا قيامت همچنان جاهل بماند
دل چو رويش ديد و جانرا
در
نباخت
خاطر خواجو عظيم از دل بماند
ما برکنار و با تو کمر
در
ميان بماند
وان چشم پرخمار چنان ناتوان بماند
گفتم که نکته ئي ز دهانت کنم بيان
از شور پسته ات سخنم
در
دهان بماند
باد صبا که شد به هواي تو سوي باغ
چندين ببوي زلف تو
در
بوستان بماند
صفحه قبل
1
...
2134
2135
2136
2137
2138
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن