نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان خواجوي کرماني
ز دست رفتم و
در
پا فتاد کار دلم
بساز چاره کارم کنون که کار افتاد
بسکه دود دل من دوش ز گردون بگذشت
ابر
در
چشم جهان بين ثريا افتاد
راستي را چو ز بالاي توام ياد آمد
ز آه من غلغله
در
عالم بالا افتاد
چشم دريا دل ما چون ز تموج دم زد
شور
در
جان خروشنده دريا افتاد
بلبل سوخته از بسکه برآورد نفير
دود دل
در
جگر لاله حمرا افتاد
کوکب حسن چو گشت از رخ يوسف طالع
تاب
در
سينه پر مهر زليخا افتاد
چو کرد مطرب عشاق نوبتي آغاز
خروش و ناله من
در
دل رباب افتاد
بآب چشم قدح کو کسي که دريابد
مرا که خون جگر
در
دل کباب افتاد
خدنگ چشم تو
در
جان خاص و عام نشست
کمند زلف تو درحلق شيخ وشاب افتاد
نسيم صبح چودر گيسوي تو تاب افکند
دل شکسته خواجو
در
اضطراب افتاد
بگذر اي زاهد که جز راه ملامت نسپرد
هر که روزي
در
خراباتش گذر خواهد فتاد
باده نوش اکنون که چين
در
زلف گلرويان باغ
از گذار باد گلبوي سحر خواهد فتاد
در
آن زمان که وجودم شود عظام رميم
ز خاک من شنوي بوي بوستان وداد
چون سنبل تو سلسله بر ارغوان نهاد
آشوب
در
نهاد من ناتوان نهاد
چشمت بقصد کشتن من مي کند کمين
ورني خدنگ غمزه چرا
در
کمان نهاد
در
تابم از دو سنبل هندوت کز چه روي
سر برکنار نسترن و ارغوان نهاد
بدان ورق که صبا
در
کف شکوفه نهاد
بدان عرق که سحر بر عذار لاله فتاد
دل من زحمت جان برنتابد
که
در
ملکي دو سلطان برنتابد
کجا
در
خلوت وصلش بود بار
کسي کو بار هجران برنتابد
چو خواجو
در
غمش مي سوز و مي ساز
که درد عشق درمان برنتابد
مکن انکار من ايخواجه گرم کار افتاد
زانکه معذور بود هر که
در
اين کار افتد
گر چو فرهاد ز مژگان گهرافشان گردم
اي بسا لعل که
در
دامن کهسار افتد
ور چو منصور ز من بانگ انا الحق خيزد
آتشم از جگر سوخته
در
دار افتد
هر دم از آرزوي گوشه چشمت سرمست
زاهدي گوشه نشين بر
در
خمار افتد
گر برد باد صبا نکهت زلف تو بچين
خون دل
در
جگر نافه تاتار افتد
صفحه قبل
1
...
2128
2129
2130
2131
2132
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن