167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان پروين اعتصامي

  • در ره ويران دل، اقليم دانش ساختن
    در ره سيل قضا، بنياد و بنيان داشتن
  • پروانه جز بشوق در آتش نميگداخت
    ميديد شعله در سر و پرواي سر نداشت
  • بر بست هر پرنده در آشيان خويش
    بگريخت هر خزنده و در گوشه اي خزيد
  • يکرنگ چه در زيان چه در سود
    هم رنجبر و هم آرزومند
  • ساخته ام بام و در و خانه اي
    تا نروم بر در بيگانه اي
  • نهان در خانه دل، رهزنانند
    که دائم در کمين عقل و جانند
  • کس برويم در شادي نگشود
    آنکه در بست، نهان کرد کليد
  • تيرها بودت قرين، اي بوالهوس
    در فکندي جمله را در يک نفس
  • زان همي لرزد دل من در نهان
    که در اندازي مرا هم ناگهان
  • يکدل ار گرديم در سود و زيان
    اين شکايت ها نيايد در ميان
  • تابه ها و شعله ها در انتظار
    که تو يکروزي بسوزي در شرار
  • در هوس افزون و در عقل اندکيم
    سالها داريم اما کودکيم
  • جان رها کرديم و در فکر تنيم
    تن بمرد و در غم پيراهنيم
  • همين خوش است که در بندگيش يکرنگيم
    همين بس است که در خواجگيش يکرائيم
  • پشت در افتاده، اما پيش بين
    از براي صيد، دائم در کمين
  • پاي کوبان در نشيب و در فراز
    ساعتي جولا، زماني بندباز
  • کس نخواهد ديدنت در پشت در
    کس نخواهد خواندنت ز اهل هنر
  • در تکاپوئيم ما در راه دوست
    کارفرما او و کارآگاه اوست
  • در پرده، قصه ايست که روزي شود شبي
    در کار نکته ايست که شب گردد اختري
  • اين توانائي که در بازوي تست
    شاهد بخت است و در پهلوي تست
  • گر که بربندي در چون و چرا
    سودها بيني در اين بيع و شري
  • خواجه از آغاز شب در خانه بود
    حاجب از بهر که، در را ميگشود
  • آنچنان سخت ببستند اين در
    که تو گوئي که قفس را در نيست
  • سنگ در دامن نهندم تا در اندازم بخلق
    ريسمان خويش را با دست من تابيده اند
  • گه پرد آزاد در کهسارها
    گه چمد سر مست در گلزارها