167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • از مجلس خاص خاصگان است اکنون
    چون خلعه درون در و چون حلقه برون
  • در پاي تو کشته گشت عمدا دل من
    شد کار دل از دست، دريغا دل من
  • ميخانه مقام من به و مسکن تو
    خم بر سر من، سبوي در گردن تو
  • اي شاه بتان، بتان چون من بنده تو
    در گريه تلخم از شکرخنده تو
  • صد ساله ره است از طلب من تا تو
    در باديه طلب من آيم يا تو
  • در زير نگين جودت آورده فلک
    هرچه آمده زير خاتم فيروزه
  • ياران جهان را همه از که تا مه
    ديديم به تحقيق در اين ديه از ده
  • در تيرگي حال من روشن به
    مي دوست به هر حال و خرد دشمن به
  • گفتا شب را در اين درازي چه گناه
    شب روز وصال است که گرديده سياه
  • اي گشته دلم در غم تو صد پاره
    عيش و طرب از نزد رهي آواره
  • خاقاني اگر در کف همت گروي
    هان تا ز پي جاه، چو دونان ندوي
  • از کبر مدار در دل خود هوسي
    کز کبر به جائي نرسيده است کسي
  • خاقاني اگر بسيج رفتن داري
    در ره چو پياده هفت مسکن داري
  • فرزين نتواني شدن انديشم از آنک
    در راه بسي سپاه رهزن داري
  • من بودم و آن نگار روحاني روي
    افکنده در آن دو زلف چوگاني گوي
  • روزي به سرشک و ناله چون دولاب
    آتش فکنم در فلک دولابي
  • تو چشمي اگر در تو خسي آويزد
    چندان مژه برزن که برون اندازي
  • شب هاي سده زلف مغان فش داري
    در جام طرب باده دلکش داري
  • آخر نه بهشت حسن را رضواني
    دوزخ چه نهي در جگر خاقاني
  • راهي که در او خنگ فلک لنگ شدي
    از وسعت او دل جهان تنگ شدي
  • در خدمت وصل تو روا داشتمي
    هر گامي مرا هزار فرسنگ شدي
  • خاقاني اگر سر زده يار آيي
    در سرزدگي مگر کله دار آيي
  • در مجلس باده گر مرا ياد کني
    غمگين دل من به ياد خود شاد کني
  • در خاقاني نظر کن از دل جويي
    کو خاک تو و تو آفتاب اويي
  • ديوان خواجوي کرماني

  • از رايحه لطف تو سايد گل سوري
    در صحن چمن لخلخه عنبر سارا