167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • ما ژنده سلب شديم در خز نخزيم
    جز خار نخائيم و بجز گز نگزيم
  • در مدرسه ها درس غلط فهميديم
    از معني ها لفظ فقط فهميديم
  • دل چنگ همي زند به هر دم در من
    کو را بگذاري تو برآيد جانم
  • خورشيد که پادشاه هفت اقليم است
    در کوي جهان است گداي سخنم
  • در فرقت تو بسته زبان مي مانم
    تا باز نبينمت زبان نگشايم
  • بشکافم سينه و برون آرم دل
    تا مهر تو در پيش سگان اندازم
  • شکل خط او به گرد عارض مادام
    چون سرخي مغرب است در اول شام
  • در عشق شکسته بسته داني چونم
    لب بسته و دل شکسته داني چونم
  • چون پاي غم ار ز مجلست بيرونم
    از دست غمت چو مي در آب و خونم
  • دل دل طلبيد از پي ره دلجويم
    بدرود کنان کرد گذر در کويم
  • خورشيدي و نيلوفر نازنده منم
    تن غرقه به اشک در شکرخنده منم
  • نونو غم آن راحت جان من دارم
    جوجو جاني در اين جهان من دارم
  • در خواب شوم روي تو تصوير کنم
    بيدار شوم وصل تو تعبير کنم
  • اي کرده تن و جان مرا مسکن غم
    در باغ دلم شکفته شد سوسن غم
  • تا پاي مرا کشيد در دامن غم
    غم دشمن من شده است و من دشمن غم
  • روز از پي هجر تو بفرسود دلم
    شب در پي روز وصل نغنود دلم
  • هر روز در آب ديده اش مي يابم
    شد ز آتش و آب صبر برده خوابم
  • هرچند که بر آتش عشقت آبم
    در عشق چو آب پاک و آتش نابم
  • ديري است در اين قفس نديده است ايام
    يک مرغ چو من هماي خاقاني نام
  • گر هيچ به بندگيت درخور باشم
    در شهر تو سال و مه مجاور باشم
  • طعم سخنم همچو عسل خواهد بود
    طبعم چو شکر فکند در شير سخن
  • خاقاني را که هست سلطان سخن
    صد لعل فزون نهاد در کان سخن
  • خاقاني ازين چرخ سيه کاسه دون
    چوني تو در اين گلخن خاکسترگون
  • در کوي تو خاطري نديدم محزون
    زاهد از عقل شاد و عاشق ز جنون
  • حقا و به جان او که جان در تن من
    بنشست به ماتم دل روشن من