نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
ما ژنده سلب شديم
در
خز نخزيم
جز خار نخائيم و بجز گز نگزيم
در
مدرسه ها درس غلط فهميديم
از معني ها لفظ فقط فهميديم
دل چنگ همي زند به هر دم
در
من
کو را بگذاري تو برآيد جانم
خورشيد که پادشاه هفت اقليم است
در
کوي جهان است گداي سخنم
در
فرقت تو بسته زبان مي مانم
تا باز نبينمت زبان نگشايم
بشکافم سينه و برون آرم دل
تا مهر تو
در
پيش سگان اندازم
شکل خط او به گرد عارض مادام
چون سرخي مغرب است
در
اول شام
در
عشق شکسته بسته داني چونم
لب بسته و دل شکسته داني چونم
چون پاي غم ار ز مجلست بيرونم
از دست غمت چو مي
در
آب و خونم
دل دل طلبيد از پي ره دلجويم
بدرود کنان کرد گذر
در
کويم
خورشيدي و نيلوفر نازنده منم
تن غرقه به اشک
در
شکرخنده منم
نونو غم آن راحت جان من دارم
جوجو جاني
در
اين جهان من دارم
در
خواب شوم روي تو تصوير کنم
بيدار شوم وصل تو تعبير کنم
اي کرده تن و جان مرا مسکن غم
در
باغ دلم شکفته شد سوسن غم
تا پاي مرا کشيد
در
دامن غم
غم دشمن من شده است و من دشمن غم
روز از پي هجر تو بفرسود دلم
شب
در
پي روز وصل نغنود دلم
هر روز
در
آب ديده اش مي يابم
شد ز آتش و آب صبر برده خوابم
هرچند که بر آتش عشقت آبم
در
عشق چو آب پاک و آتش نابم
ديري است
در
اين قفس نديده است ايام
يک مرغ چو من هماي خاقاني نام
گر هيچ به بندگيت درخور باشم
در
شهر تو سال و مه مجاور باشم
طعم سخنم همچو عسل خواهد بود
طبعم چو شکر فکند
در
شير سخن
خاقاني را که هست سلطان سخن
صد لعل فزون نهاد
در
کان سخن
خاقاني ازين چرخ سيه کاسه دون
چوني تو
در
اين گلخن خاکسترگون
در
کوي تو خاطري نديدم محزون
زاهد از عقل شاد و عاشق ز جنون
حقا و به جان او که جان
در
تن من
بنشست به ماتم دل روشن من
صفحه قبل
1
...
2110
2111
2112
2113
2114
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن