نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.15 ثانیه یافت شد.
مجموعه آثار عطار
چونکه بگشايد
در
روزي خداي
دل گشاده دار تنگي کم نماي
تازه روي و خوش سخن باش اي اخي
تا بود نام تو
در
عالم سخي
دل زغل و غش هميشه پاک دار
تا تواني
در
درون کينه مدار
آنکه باشد
در
کف شهوت اسير
گرچه آزادست او را بنده گير
گر تو بيني ناکسي
در
بارگاه
حاجت خود را ازو هرگز مخواه
بر
در
ناکس قدم هرگز مبر
ور به بيني هم مپرس از وي خبر
از دو کس پرهيز اي هوشيار
تا نبيني نکبتي
در
روزگار
هر که با مردم نسازد
در
جهان
زندگاني تلخ دارد بي گمان
از ملامت تا بماني
در
امان
باش دائم هم نشين صالحان
کار کردن بر حديث آن دو مرد
از پي جهلند دايم
در
نبرد
حاجت خود را مخواه از دشمنان
زين بتر خواري نباشد
در
جهان
در
جهان شش چيز مي آيد به کار
اولا يابي طعام خوش گوار
آنکه ارزانست
در
عالم بهاش
عقل کامل دان و زان دلشا باش
از خدا خواه هرچه خواهي اي پسر
نيست
در
دست خلايق نفع و ضر
هرکه را سه کار عادت باشدش
در
جهان بخت و سعادت باشدش
گر عمل خالص نباشد همچو زر
قلب را ناقد نيارد
در
نظر
برحذرباش از چنان کس زينهار
تا نباشي
در
جهان بسيار زار
در
جهان داني که گردد معتبر
آنکه اورا پاک مي باشد نظر
هر که عارف شد خداي خويش را
در
فنا بيند بقاي خويش را
هست عارف رابه دل مهر و وفا
عارفان باشند دايم
در
صفا
همت عارف لقاي حق بود
زآنکه
در
حق فاني مطلق بود
هرکه را بوده است کردار نکو
در
رده عقبا بود همراه او
در
ورع ثابت قدم باش اي پسر
گر همي خواهي که گردي معتبر
آنکه از حق دوستي دارد طمع
در
محبت کاذبش دان بي ورع
ناگهان اي بنده گر کردي گناه
توبه کن
در
حال و عذر آن بخواه
چون گناه نقد آيد
در
وجود
توبه نسيه ندارد هيچ سود
در
انابت کاهلي کردن خطاست
بر اميد زندگي کان بي وفااست
بهر خدمت هر که بربندد ميان
باشد از آفات دنيا
در
امان
خادمان باشند اخوان را شفيع
جاي ايشان
در
جنان باشد رفيع
خادمان را هست
در
جنت م آب
روز محشر بي حساب و بي عذاب
نان بده با جاعيان بهر خداي
تا دهندت
در
بهشت عدن جاي
هرکه ثوبي برتن عاري دهد
در
دو عالم ايزدش ياري دهد
هر که باشد او به دولت بخت يار
خير ورزد
در
نهان و آشکار
اي پسر هرگز مخور نان بخيل
کم نشين
در
عمر بر خوان بخيل
تا نخوانندت بخوان کس مرو
در
پي مردار چون کرکس مرو
هرکه او از ياد حق غافل بود
از حماقت
در
ره باطل بود
در
قضاي آسماني دم مزن
هر کسي را بيش بين و کم مزن
هست ظاهر سه علامت
در
شقي
مي خورد دايم حرام از احمقي
بي طهارت باشد و بي گاه خيز
هم ز اهل علم باشد
در
گريز
مغفرت خواهي گره بر زر مبند
چون رسد مهمان به رويش
در
نبند
سه علامت ظاهر آمد
در
بخيل
با تو گويم يادگيرش اي جليل
چون رسد
در
ره بخويش و آشنا
بگذرد چون باد و گويد مرحبا
چون شود هر روز
در
عالم جديد
از گناهان توبه مي بايد گزيد
هست مالت جمله
در
دست عاريت
گر بماند از تو باشد زاريت
هر چه دادي
در
ره حق آن تست
هر چه ماند آن بلاي جان تست
تا نبازي
در
ره حق هرچه هست
آنچه مي بايد کجا آيد به دست
دوزخ مرد سخي نور و صفااست
زآنکه
در
جنت قرين مصطفي است
پيشه اهل بخل را تلبيس دان
در
جحيمش هم دم ابليس دان
اي پسر
در
مردمي مشهور باش
وز بخيل و وز تکبر دور باش
دور باش اي خواجه از اهل نفاق
در
جهنم دان منافق را وثاق
صفحه قبل
1
...
2107
2108
2109
2110
2111
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن