نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
گيرم که آتش سده
در
جان ما زدي
ز آن مشک ريز شاخ چليپا چه خواستي
آخر تو آسمان شکني يا گوهرشکن
از درج
در
و برج ثريا چه خواستي
اي بر سر ممالک دهر افسر آمده
وي گوهرت
در
افسر دين گوهر آمده
آورده ام سه بيت به تضمين ز شعر خويش
در
مرثيه به نام نريمان آمده
ني خوش نگفته ام ز
در
بارگاه تو
هم سام و هم سکندرت اجرا خور آمده
نعل سم سمند تو را نام
در
جهان
کحال ديده ملک اکبر آمده
صبح محشر دميد و ما
در
خواب
بانگ زن خفتگان عالم را
حقه گوهرار چه
در
خاک است
مرغ عرشي است آنچه گوهر اوست
او خود آسود
در
کنار پدر
انده ما براي مادر اوست
در
شبستان مرگ شد ز آن پيش
که به بستان به صد تنعم شد
تا کي از هجر او تظلم ما
عمر ما
در
سر تظلم شد
ماهتان
در
صفر سياه شده است
ز آن چو گردون کبود پيرهنيد
گر صفر باز
در
جهان آيد
رگ او را ز بيخ و بن بکنيد
جان پاک تو
در
صحيفه خاک
جسته از نار و نور پاک شده
دل که بيمار گران است بکوشيم
در
آنک
روزن ديده به خوناب مگر بربنديم
اين سيه جامه عروسان را
در
پرده چشم
حالي از اشک حلي هاي گهر بربنديم
بام گردون بتوانيم شکست از تف آه
راه غم را نتوانيم که
در
بربنديم
خاک را جاي عروسي است که دردانه
در
اوست
نونوش عقد عروسانه به بر بربنديم
گرچه بسيار غم آمد دل خاقاني را
هيچ غم
در
غم هجران پسر مي نرسد
هر چراغي که به باد نفسش بنشانم
باز هم
در
نفس از تف جگر درگيرم
دارم از اشک پياده، ز دم سرد سوار
در
سلطان فلک زين دو حشر درگيرم
در
فراق تو ازين سوخته تر باد پدر
بي چراغ رخ تو تيره بصر باد پدر
تا شريکان تو را بيش نبيند
در
راه
از جهان بي تو فروبسته نظر باد پدر
تا تو پالوده روان
در
جگر خاک شدي
بر سر خاک تو آلوده جگر باد پدر
در
پيش خيال تو خيال است تنم
پيوند خيال با خيالي است مرا
صفحه قبل
1
...
2106
2107
2108
2109
2110
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن