167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • آسمان در بوس و سجده بر درش
    از لب و چهره زمين فرساي باد
  • اي پير عاشقان که در اين چنبري گرو
    چون طفل غازيانت ز چنبر گذشتني است
  • صبح خرد دميد در اين خواب گاه غول
    بختي فرو مدار کز ايدر گذشتني است
  • در خشک سال مردمي از کشت زار ديو
    بردار طمع خوشه که بي بر گذشتني است
  • طاق فلک ز زلزله صور درشکست
    زين طاق در شکسته سبک تر گذشتني است
  • دربند چار آخور سنگين چه مانده اي
    در زير هفت آينه خود بين چه مانده اي
  • جان شهربند طبع و خرد ده کياي کون
    در خون اين غريب نوآئين چه مانده اي
  • روزت صلاي شام هم از بامداد زد
    تو در نماز ديگر و پيشين چه مانده اي
  • پنداري اين سخن به اراجيف رانده اند
    يا خاصگانش در پس پرده نشانده اند
  • هر لحظه بر موافقت جامه آه را
    نيلي کند در دل و آن گه برآوريد
  • اي طاق ابروان بدر آئيد جفت جفت
    در طاق نيم خايه علي الله برآوريد
  • در حجله طرب ز پري پيکران چين
    ناموس نوعروس سليمان شکستنش
  • در خانه رايتش ملک الموت چون شکست
    سودي نداشت رايت خصمان شکستنش
  • در انتظار قطره عدل تو ملک را
    همچون صدف گشاده دهان چون گذاشتي
  • ما را چو دست سوخته مي داشتي به عدل
    در پاي ظلم سوخته جان چون گذاشتي
  • چشم سياهشان گه زردآب ريختن
    نرگس مثال در يرقان چون گذاشتي
  • رفتي و در جهان سخن از کاروبار توست
    خاقاني غريب سخن يادگار توست
  • زرين ترنج خيمه افلاک ميخ وار
    در خاک باد کوفته سر کز تو بازماند
  • در کيسه هاي کان و کمرهاي کوهسار
    خونابه باد لعل و گهر کز تو بازماند
  • ور در عذاب جسم تو دل زد تظلمي
    بس بادش اين عذاب دگر کز تو بازماند
  • اي رفته آفتاب شما در کسوف خاک
    چون تخته محاسب از آن خاک بر سريد
  • چشم ار ز گريه ناخنه آرد به ناخنان
    پلپل در او کنيد و به خونش بپروريد
  • در پيش گنبدش فلک آيد جنيبه دار
    گاه جنيبتان بکشيد ارنه سنجريد
  • از اشک گرم تفته دلان در سواد خاک
    طوفان آب آتش زاي اندر آمده
  • اکنون به ناز در تتق خلد پيش تو
    خنديده گل قنينه حمرا گريسته