167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • خامه مصريش راست در دهن افيون مصر
    فتنه که خيزد از آن بردهد افيون فلک
  • ديد که در لشکرش قيصر هارون شده است
    زانگله زهره ساخت زنگل هارون فلک
  • هيبت او کوه را بند کمر درشکست
    صولت او چرخ را سقف قمر در شکست
  • طالعش افکند دست در کمر آسمان
    چون زحلش طوق ديد طرف کمر درشکست
  • شير نيستان چرخ بر ني رمحش گذشت
    در بن يک ناخنش صد ني تر درشکست
  • همتش آورد پاي بر سر هفت آسمان
    هيبتش افکند قفل بر در هفت آسمان
  • گو ز تف تيغ تو زهره شيران نگر
    آنکه لعاب گوزن در طيران ديده نيست
  • قاصد بختش جهان در دو قدم درنوشت
    چرخ و زمين چون سجل هر دو بهم درنوشت
  • تا دهي انصاف خلق روزي در هفته اي
    هفته دار السلام روز سلام تو باد
  • اين سخنان در عراق هست ز من يادگار
    زانکه به عالم نماند به ز سخن يادگار
  • ببرد نقب در حصار فلک
    و آتش اندر حصار بندد صبح
  • رطل پرتر بران که خواهد راند
    روز يک اسبه در قفاي صبوح
  • خوانچه کن باده کش چو خاقاني
    ياد شه گير در صفاي صبوح
  • در بر دف هر آنچه حيوانند
    ياد شاه اخستان کنند همه
  • تا به شب هم صبوح نوروز است
    روز در کار آن کنيد امروز
  • عقل اگر در ميانه کشته شود
    ديت از باده خانه بستانيم
  • دستخون است و هفده خصل حريف
    وه که در ششدر خطر ماييم
  • دست غيري مبر که در همه شهر
    قلب کاران کيسه بر ماييم
  • چند گوئي که کس به ده در نيست
    آنکه کس نيست مختصر ماييم
  • چشمه خور به حوض ماهي دان
    آمد و در فکند شست آخر
  • درجي در رقم شود مرفوع
    چون دقايق رسد به شصت آخر
  • در کف بحر کف او گردون
    گر محيط است زورقش دانند
  • چرخ اخضر چو در شود به شفق
    از خم تيغ ازرقش دانند
  • هرکه جوش تنور طوفان ديد
    نان در او بست احمقش دانند
  • آسمان را به موئي از سر قهر
    بر سر دشمنان در آويزد