167906 مورد در 0.11 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • رايت و چتر جلال الدين سزد
    صبح و شام آسمان در شرق و غرب
  • در سر زلف گنه کارت نگر
    بي گناهان را روان آويخته
  • در تو آويزم چو مويي کز غمت
    شد به مويي کار جان آويخته
  • عالمي پر تير باران جفاست
    بر حقم گر چشم جان در بسته ام
  • روز هم جنسان فرو شد لاجرم
    روزن دل ز آسمان در بسته ام
  • سايه خود هم نبينم تا زيم
    آن چنان چشم از جهان در بسته ام
  • تا دم من گوش من هم نشنود
    سوي لب راه فغان در بسته ام
  • تا نيايد غور اين غم ها پديد
    گريه را راه نهان در بسته ام
  • هرچه خواهد چرخ گو مي کن ز جور
    کز مکن گفتن زبان در بسته ام
  • راز مرغان را سليماني نماند
    پيش ديوان ز آن دهان در بسته ام
  • بر زبانم مهر مردان کرده اند
    همچو طفلان گفت از آن در بسته ام
  • کمترين اقطاع سگبانان اوست
    قندهار و قيروان در شرق و غرب
  • از نهيبش در چهار ارکان خصم
    چار طوفان هر زمان بيني به هم
  • حکم عزرائيل و برهان مسيح
    در کف و تيغش عيان بيني به هم
  • چون دو نفخ صور در خشم و رضاش
    زهر و پازهر روان بيني به هم
  • تا نه بس دير از کمال عدل شاه
    مصر و ري در شابران بيني به هم
  • بر دعاي دولتش در شش جهت
    هفت مردان يک زبان بيني به هم
  • خاص بهر لشکرش برساخت چرخ
    ترک و هندو ديدبان در شرق و غرب
  • سرخي شام آگهي داده است از آنک
    روز خوشي در جهان خواهد نمود
  • حلق خصمت در تثاوب جان دهد
    کو تمطي بر کمان خواهد نمود
  • خصم فرعوني نسب هم چون زنان
    دو کدان در زير ران خواهد نمود
  • از رصدها سيزده سال دگر
    خسف بادي در جهان دانسته اند
  • قرن ها را حکم پيشي کرده اند
    تا قران ها در ميان دانسته اند
  • در سر ميزان ز جمع اختران
    بيست و يک نوع از قران دانسته اند
  • هفت هارون بر در سلطان غيب
    از چه سان فرمان روان دانسته اند