نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
مجموعه آثار عطار
مثال علم اگر چه با عمل نيست
بگويم زانکه
در
گفتن خلل نيست
هر آنکس کو دليل نيک داند
هم او خود را بمنزل
در
رساند
نهد رو
در
بيابان راه داند
خلايق را از آن بيراه خواند
در
آن چه گر فتادي درنيائي
که اندر وي نيابي روشنائي
خطر دارد بسي
در
راه مخلص
بفضل حق شود آگاه مخلص
که اخلاصي که
در
وي شد هويدا
ز استعمال شرعش گشت پيدا
پديد آيد ترا
در
سينه شوقي
که يابد نفس تو زان شوق و ذوقي
عجب درديست اي درد مبارک
بود
در
خورد هر مرد مبارک
اگر چه نفست از وي
در
عذابست
وليکن جان و دل را فتح بابست
چو درد دين ترا
در
دل اثر کرد
ز خويشت خواجگي بايد بدر کرد
ببايد يکنظر کردن
در
آفاق
تفکر کردن اندر عهد و ميثاق
بخود گر برنشيني گم کني راه
بدان اين تا نيفتي
در
بن چاه
نشايد بيدليلي رفتن اين راه
که
در
هو منزلش باشد دو صد چاه
ببايد رهبر چابک طلب کرد
که او داند ترا
در
ره ادب کرد
اجازت يافته
در
کارها او
بجان و دل کشيده بارها او
ترا
در
ره بهمت پاس دارد
منازل يک بيک بر تو شمارد
بگويد آفت هر منزلي چيست
همان همره ترا
در
هر قدم کيست
ز دست ظاهر او خرقه
در
پوش
بباطن رو بجان و دل همي کوش
پس آنگاهي کشش
در
پيش آيد
ز پيش مال و جاه خود برآيد
بيک سنت مخالف چون نگردد
ز دست نفس خود
در
خون نگردد
که يکجذبه ورا چندين کشش کرد
که
در
صد قرن نتوان آن روش کرد
چو او را
در
شريعت پرورش بود
يقين دان اول و آخر کشش بود
چو گردش
در
نهادش گشت پيدا
بود هر لحظه حيران و شيدا
چنين خرقه ز دست شيخ پوشند
بجان
در
ره تعظيمش بکوشند
ز دست هيچکس پوشيد نتوان
چنين خرقه يقين
در
راه اخوان
که تا يابي
در
اينره اجتهادي
همي کن دائما با خود جهادي
خورش
در
راه تو اصل تمام است
ز خوردن کار هر کس با نظام است
نگهدار ادب شو
در
همه حال
که تا مقبول باشد از تو اعمال
بدان
در
راه صحبت بس خطرهاست
نفسها را بصحبت بس اثرهاست
ز رحمت باشي الحق بيکرانه
چو کردي خويش بيني
در
ميانه
سئوال و خواستن را
در
فروبند
که بگشايد از اين معني دو صد بند
مگر گردي تو حاجتمند مطلق
سئوالي کرد شايد از
در
حق
چو مردي هر دو را ايثار کن زود
اگر
در
دست داري خرج کن زود
در
آن وجهي که صاحب شرع فرمود
خدا گردد از اين ايثار خوشنود
حديث و نص را نيکو نگهدار
بشرط آنکه آري هر دو
در
کار
چو گردي کافر اي يار موافق
شوي آنگاه
در
اسلام صادق
همان کافر شدن
در
بينش خويش
اگر مردي درين معني بينديش
بدنيا
در
ندارد کار و باري
نه از اعمال دارد اختياري
اگر زينسان خراب و بينوائي
نظر با تو کند
در
تنگنائي
بدرويشي فروآيد سر عقل
که ذل و مسکنت شد
در
خور عقل
نه
در
اصل سخن باشد خطائي
نيايد رفتن از جائي بجائي
اگر
در
شيوه فقر و فقيري
سخن گويم بسي بر من نگيري
مراد رهروان
در
فعل و طاعات
مقاماتست و اوقاتست و حالات
بسي گفتند
در
اوقات و حالات
ز سر خويشتن هر يک مقالات
در
آن حالت که او بودست درحال
وقوفي باشدش برجمله احوال
چو
در
تلوين بود آن دولتي مرد
بافعالش نشايد اقتدا کرد
نبايد دستش از دامن جداکرد
در
اين سر وقت نتوان اقتدا کرد
چو تمکين
در
نهادش گشت پيدا
نباشد واله و حيران و شيدا
بسي فرق است
در
تلوين و تمکين
ميان خاص و خاص الخاص مسکين
اگر مشروح گويم بس دراز است
که راهش
در
نياز و راز ناز است
صفحه قبل
1
...
2099
2100
2101
2102
2103
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن