نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
مجموعه آثار عطار
بهر چيزي که دارم از تو نامي
سؤالي کرد از من
در
کلامي
مرا پرسي که راه حق کدام است
کرا داني که
در
عالم تمام است
رموز مار و مور و ماهي و طير
سراسر گفته ام
در
منطق الطير
عوام الناس را احوال مشکل
عوام الناس را پايست
در
گل
نباشد حد اين گفتار کس را
نيارم
در
دل خود اين هوس را
دگر پرسد کي آدم از جهان رفت
به عزت
در
جهان جاودان رفت
بگو آن آدم و گندم کدام است
چرا
در
رهرو آن دانه دام است
بگويم زين سخن اي يار محرم
در
اين اسرار کم باشند همدم
جنيد و بايزيد آگاه بودند
به شرع مصطفي
در
راه بودند
جواب اين سخن سر نهانست
ولي آن يار
در
عالم عيانست
حقيقت منزل او لا مکانست
به معني
در
زمين و آسمانست
ازو باشد حقيقت هستي ما
مراو را
در
وجود ماست مائوا
به چشم جان ببايد ديد نورش
که تا باشي همه جا
در
حضورش
نموده
در
همه جا مظهر نور
ولي نادان از آن نور است مهجور
حقيقت بين شو و
در
وي نظرکن
بجز او از وجود خود بدرکن
اگر ره بردي و از وي تو دوري
بمعني و حقيقت
در
حضوري
مرا
در
جان و دل آن يار باشد
ز غير او دلم بيزار باشد
تو بشناس آنکه او از نور ذاتست
به گيتي آشکارا
در
صفاتست
تو بشناس آنکه او
در
عين ديده است
همه درهاي معني را کليد است
اميرالمؤمنين را دان که شاهست
مرا
در
کل آفتها پناه است
اميرالمؤمنين را تو چه داني
که بغضش
در
دل و جان مينشاني
ز بغضش راه دوزخ پيش گيري
ز حبش
در
ولاي او بميري
مرو را
در
جهان بس عاشقانند
که بر وي هر زمان جانها فشانند
همه
در
عشق او باشند مجنون
بکلن رفته اند از خويش بيرون
همه
در
عشق او باشند فرهاد
که دادند خرمن هستي خودباد
همه
در
عشق او اندر تک و دو
دو عالم نزد ايشانست يک جو
نمي خواهند چيزي جز لقايش
ز خود فاني و باقي
در
بقايش
سراسر از شراب عشق سرمست
همه
در
عشق او جان داده از دست
به راه حيدر صفدر روان شو
تو هم
در
راه آن چون عاشقان شو
ز عشق او شوي از خويش فاني
بماني
در
بقاي جاوداني
اگر تو عشق او
در
جان نداري
بمعني دانش و ايمان نداري
نباشد عشق او گر
در
دل تو
زهي بيچارگي حاصل تو
تو
در
دل دار عشق او چو عطار
که تاباشي بمعني واقف يار
تو
در
دل عشق چون منصور ميدار
که تا گوئي اناالحق بر سر دار
ز عشق او همه اسرار ديدم
مر او را
در
دل عطار ديدم
تو
در
دل دار عشق او چو سليمان
که تا يابي حقيقت اصل ايمان
طريق فقر دان راه سلامت
در
اين ره باش ايمن از ملامت
چو دل خالي کني از غير دلدار
نماند
در
وجودت غير آن يار
شوي اندر حقيقت واقف حق
چو منصور اندر آئي
در
اناالحق
دگر پرسيد که منصور از کجا گفت
چرا اسرار پنهان
در
ملا گفت
بدريا باز رفت و همچو او شد
باول بود
در
آخر هم او شد
زماني
در
گريبان سر فرو بر
ازين گلهاي معني هم تو بوبر
بمانده
در
سبوي قالب تن
بدست خود سبو را بر زمين زن
سبو بشکن که تايابي تو بهره
روي
در
بحر وحدت همچو قطره
نه هرکس پير خواني پير باشد
در
اين ره مر ترا دستگير باشد
ترا او سوي مظهر ره نمايد
در
معني برويت او گشايد
چو مظهر يافتي يابي تو بهره
روي
در
بحر وحدت همچو قطره
نواي عشق او اکنون کنم ساز
برآرم
در
جنون فرياد و آواز
محمد
در
حقيقت رهنما بود
ولي مقصود اين ره مرتضي بود
محمد گفت امت را
در
اين راه
علي سازد ز اصل کار آگاه
صفحه قبل
1
...
2094
2095
2096
2097
2098
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن