167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • شاهد دوست کش افتاد جهان
    در برش تنگ نگيرم پس از اين
  • ناخن چنگ گرفتم که دگر
    زلف در چنگ نگيرم پس از اين
  • چنگ چون در رسن کعبه زدم
    گيسوي چنگ نگيرم پس از اين
  • يارب ز حال محنت خاقاني آگهي
    در حال او به عين عنايت نگاه کن
  • تا ز شروان دورم اعدا راست آسايش چنانک
    اصدقا را بود در نزديکي آرايش ز من
  • خوان خسرو فلک مثال و در او
    افتابي است ده هلال بر او
  • سرايد نواي مديح تو زهره
    ببين گيسوي زلف در چنگ بسته
  • به دستار و جبه خجل سارم از تو
    در عفو مگذار چون سنگ بسته
  • بلکه من آزادم او در بند آز
    بلکه من آگاهم او غافل ز راه
  • آري در آن، دکان که مسيح است رنگرز
    زرنيخ و نيل را نتوان داشت پيش گاه
  • باري ازين سپيد و سياه اعتبار گير
    يا در سيه سپيد شب و روز کن نگاه
  • پس . . . نه اي و گرچه چو . . . کلاه دار
    کز دست جهل تو به در . . . نهم کلاه
  • در خواب رفته بختم و بيدار مانده چشم
    لا الطرف لي ينام ولاالجد ينتبه
  • دل چون قلم در آتش و تن کاغذ اندر آب
    فالنار احرقته و الماء حل به
  • چون جان صبر در تن همت نماند نيست
    گو قالب نياز ممان هرگز و مزه
  • شب تا به چاشت راه روم پس به گرمگاه
    بر هر در دهي طلبم منزل نزه
  • دوستان از هفت دشمن بدترند
    هفت در بر دوستان دربسته به
  • از زبان در سر شدي خاقانيا
    تا بماند سر، زبان دربسته به
  • وز دهر سياه کاسه در کاسم
    صد ساله غم است شرب يک روزه
  • در کوزه نگر به شکل مستسقي
    مستسقي را چه راحت از کوزه
  • از چرخ طمع ببر که شيران را
    دريوزه نشايد از در يوزه
  • بر تن ز سرشک جامه عيدي
    در ماتم دوستان دل سوزه
  • چون يوسف سپهر چهارم ز چاه دي
    آمد به دلو در طلب تخت مشتري
  • خاقانيا چه ترسي از اخوان گرگ فعل
    چون در ظلال يوسف صديق ديگري
  • يا ايهاالعزيز بخوان در سجود شکر
    جان برفشان بضاعت مزجاة کهتري