نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
اسب نالد که
در
بلاي لگام
غم مهماز و تازيانه خورم
اي طبيب از سفوف دان کم کن
کو نقوعي که
در
ميانه خورم
نيست
در
قصر شهان شاهين وار
هست بر کنگره ها کنگر ديم
رفيقا شناسي که من ز اهل شروان
نه از بيم جان
در
شما مي گريزم
ز تبريز چون سوي ارمن بيايم
هم از ظلمتي
در
ضيا مي گريزم
همه الغريق الغريق است بانگم
که من غرقه ام
در
شنا مي گريزم
هر کجا
در
پيشگاه شرع دانش پيشه اي است
پيشگاه منصب و صدر حسيبش يافتم
آن زمان کاقدام فرخ
در
عيادت رنجه کرد
بکر دولت را ندا کردم مجيبش يافتم
لهجه من تيغ سلطان است
در
فصل الخطاب
تا نگويد آن زمان تيغ خطيبش يافتم
بلکه گويد فاضلان رابط شمردم
در
سخن
چون به خاقاني رسيدم عندليبش يافتم
کعبه را مستراح نيست بلي
نيست
در
جنت آب ريزي هم
از تف دل شرار به صحرا چنان زدم
کز دود مهره
در
سر ارقم بسوختم
گوئي زبان صبر چه گويد
در
اين حديث
گويد مکن خروش به عمدا، من آن کنم
گر هيچ تشنه
در
ظلمات سکندري
دل کرد از آب خضر شکيبا من آن کنم
کاووس
در
فراق سياوش به اشک خون
با لشکري چه کرد به تنها، من آن کنم
به سگ جاني ار چون سکندر به طبع
در
آن راه ظلمات گون آمديم
آزاده رسته از
در
دربند حادثات
رستي خوران به باغ رضا آرميده ايم
در
عالمي که راه ز ظلمت به ظلمت است
از نور سوي نور شبيخون گزيده ايم
بيم است از آن که، صبح قيامت برون دمد
تا ور آه صور
در
دميده ايم
اين است که از براي يک دم
در
چار سوي اميد و بيميم
دوست کاول شناخت دشمن و دوست
شد چو عالم دو رنگ
در
هر فن
بر اصفهان گذشتن من بود يک زمان
در
وي شدن همان و برون آمدن همان
چشم آسمان به واسطه آفتاب ديد
بي آفتاب چشم چه بيند
در
آسمان
او داد جوابش که
در
اين عالم فاني
گفتار حکيمان به و کردار نريمان
لوريي گفت مرا
در
عرفات
که مي و بنگ نگيرم پس از اين
صفحه قبل
1
...
2093
2094
2095
2096
2097
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن