167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • رايت شاه اخستان کانا فتحنا يار اوست
    در جهان آوازه شادي رسان انگيخته
  • بربط چو عذرا مريمي کابستني دارد همي
    وز درد زادن هر دمي در ناله زار آمده
  • راز سليماني شنو زان مرغ روحاني شنو
    اشعار خاقاني شنو چون در شهوار آمده
  • صف هاي مرغان کن نگه، در صفه هاي بزم شه
    چون عندليبان صبحگه فصال گلزار آمده
  • اي خون من در گردنت، زين دير يادآوردنت
    وز دست زود آزردنت جانم به آزار آمده
  • رايش چو دست موسوي در ملک برهاني قوي
    دادش چو باد عيسوي تعويذ انصار آمده
  • با دولت شاه اخستان، منسوخ دان هر داستان
    کز خسروان باستان در صحف اخبار آمده
  • بر تير او پرپري صرصر صفت در صفدري
    تيرش چو تيغ حيدري از خلد ابرار آمده
  • اشرار مشتي بازپس، رانده به کين او نفس
    پيکانش چون پر مگس در چشم اشرار آمده
  • ناکرده مکر مکيان جان محمد را زيان
    چون عنکبوتي در ميان پروانه غار آمده
  • پيشت صف بهراميان بسته غلامي را ميان
    در خانه اسلاميان عدل تو معمار آمده
  • بادت ز غايات هنر بر عرش رايات خطر
    در شانت آيات ظفر، از فضل دادار آمده
  • امروز احرار زمن خوانندم استاد سخن
    صد عنصري در پيش من شاگرد اشعار آمده
  • ظلم از در تو رميده چون ديو
    از سايه پاسبان کعبه
  • در دولت جاودانت بي نام
    هم حرمت و هم توان کعبه
  • پرده در بارگاه بادت
    زان حله که هست ز آن کعبه
  • ني ني تو را زبيده نخوانم کز اين قياس
    روي سخات در خوي خجلت نهان شده
  • جان زبيده موکب تو ديده در حجاز
    بسته ميان به خدمت و هارون زبان شده
  • نظاره در تو چشم ملايک که چشم تو
    ديده جمال کعبه و زمزم فشان شده
  • رفته اياز بر در محمود زاولي
    طالب معاش غزني و شرف خاندان شده
  • سالار پير کرده به مافارقين سفر
    سالار شام، رزق ورا در ضمان شده
  • در موکبت براي خبر چون کبوتران
    شام و سحر دو نامه بر رايگان شده
  • گر شاه بانوان ز خلاط آمده به حج
    نامش به جود در همه علام عيان شده
  • خاقاني ار ز خدمت مهد تو دور ماند
    عمرش بخورده در سر تشوير آن شده
  • چون سر انگشت قلم گير من از خط بديع
    در خط مهر من انگشت نمائيد همه