نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
در
غمت اي زود سير تشنه ديرينه ام
تشنه بجز من که ديد آب خورش آتشين
گر به مثل روز رزم رخش تونعل افکند
ياره کند
در
زمانش دست شهور و سنين
از پي خون خسان تيغ چه بايد کشيد
چون ملک الموت هست
در
کف رايت رهين
خلق تو از راه لطف جان بربايد ز خلق
چون حرکات هزار
در
نغمات حزين
چون تويي اندر جهان شاه طغان کرم
کي رود اهل هنر بر
در
تاش و تکين
چون کنم افغان که ز تف جگر
سوخته شد
در
دهن من فغان
در
بصرم سفته شده است آفتاب
ز آنکه مرا ديده شد الماس دان
دود دلم گر به فلک برشود
هفت فلک هشت شود
در
زمان
بيعگه غم دل خاقاني است
زان کشد اندوه
در
او کاروان
شاعر ساحر منم اندر جهان
در
سخن از معجزه صاحب قران
وز حسد لفظ گهر پاش من
در
خوي خونين شده دريا و کان
نعش و پرن بافته
در
نظم و نثر
ساخته ديباچه کون و مکان
وز بنه طبع
در
اين خشک سال
نزل بيفکنده و بنهاده خوان
هست جنيبت کش او نفس کل
عالم از آن مي رودش
در
عنان
اي کف تو عالم جودآفرين
جاه تو
در
عالم جان داستان
از
در
سيد سوي گبران رسيد
نامه پران و بريد روان
سنت فضل و کرم است اين همه
وين همه
در
وصف تو گفتن توان
از
در
خاقان کجا پيل افکند محمود را
بدره بردن پيل بالا برنتابد بيش از اين
در
حضور انعام ديديم ار بغيبت نيست آن
وام احسان را تقاضا برنتابد بيش از اين
من همه همت بر اسباب سفر دارم مرا
در
حضر ساز مهيا برنتابد بيش از اين
پيل را کز گرمسير هند بيرون آورند
در
خزر بودن به سرما برنتابد بيش از اين
کند پايم
در
حضور اما زبان تيزم به مدح
تيزي شمشير گويا برنتابد بيش از اين
از جام تو صاف نوش تر، تيغ
در
دام تو صيد خوارتر جان
در
عين قبول تو خرد را
يک رنگ نموده کفر و ايمان
در
پيکر باغ شکل نرگس
چشمي است که ريخته است مژگان
صفحه قبل
1
...
2074
2075
2076
2077
2078
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن