167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • عهد نامه وفات زير پر است
    گنج نامه بقات در منقار
  • تو ز آب حيات سيرابي
    که چو ماهي در آبي از پروار
  • که مرا در سه ماه با دو امام
    به يکي سال داده اي ديدار
  • هاري از حلم رکن خوي در تب
    هان خوي سردش آنک آب بحار
  • چه عجب کامده است ذو القرنين
    به سلام برهمني در غار
  • بر در پير شاه مرو گشاي
    ارسلان آمد و ندادش بار
  • به خدايي که هم ز عطسه خوک
    موش را در جهان کند ديدار
  • بل مرا اين مراست بار قدما
    که مجلي منم در اين مضمار
  • عذر من بين در آخر قرآن
    لفظ الناس را مکن انکار
  • من زکات استان او در قحط سال
    هم بصاعي باد مي پيمود و بس
  • ز آتش دولت چو در شب ز اختران
    گرميي ناديده ديدم، دود و بس
  • زير خاک آسايد آن کز تخم ماست
    تخم هم در زير خاک آسود و بس
  • گر چه در تبريز دارم دوستان
    دوستي جاني مرا او بود و بس
  • بعد از او در خاک تبريزم چکار
    کابروي کار من او بود و بس
  • کسي کز روي سگ جاني نشيند در پس زانو
    به زانو پيش سگساران نشستن نيست امکانش
  • چو در ميدان آزادي سواريش آرزو کردي
    سر آمال بودي گوي و پاي عقل چوگاتنش
  • دريغا کاش دانستي که در گلخن مي افزايد
    ز چندين خوردن خون رزان و خون حيوانش
  • به چالاکي به بيد انجير منگر در مه نيسان
    بدان افتادگي بنگر که بيني ماه آبانش
  • همه گيتي است بانگ هاون اما نشنود خواجه
    که سيماب ضلالت ريخت در گوش اهل خذلانش
  • بل قرص آفتاب به صابون زند مسيح
    کاحرام را ازار سپيد است در خورش
  • بيني که موقف عرفات آمده مسيح
    از آفتاب جامه احرام در برش
  • کامروز حلقه در کعبه است آسمان
    حلقه زنان خانه معمور چاکرش
  • بل حارسي است بام و در کعبه را مسيح
    زان است فوق طارم پيروزه منظرش
  • خونت ريز بي ديت مشمر باديه که هست
    عمر دوباره در سفر روح پرورش
  • در باديه ز شمه قدسي عجب مدار
    گر بر دمد ز بيخ ز قوم آب کوثرش