167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • شه قزل ارسلان که در صف شرع
    تيغ عدلش سر شر اندازد
  • تير چون در کمان نهد بحري است
    که نهنگ شناور اندازد
  • ياري از کردگار دان که رسول
    خاک در روي کافر اندازد
  • دست رحمت کجا زند در آنک
    تيغ او دست جعفر اندازد
  • ميخش از روم در عرب فکند
    گردش از چين به بربر اندازد
  • در ده رکاب مي که شعاعش عنان زنان
    بر خنگ صبح برقع رعنا برافکند
  • داري گشاد نامه جان در ده فلک
    گو ده کيا که نزل تو اينجا برافکند
  • کس نيست در ده ارچه علف خانه اي بجاست
    کس بر علف چه نزل مهيا برافکند
  • امروز کم خورانده فردا چه داني آنک
    ايام، فقل بر در فردا برافکند
  • مريخ بين که در زحل افتد پس از دهان
    پروين صفت کواکب رخشا برافکند
  • مطرب به سحر کاري هاروت در سماع
    خجلت به روي زهره زهرا برافکند
  • در دري که خاطر خاقاني آورد
    قيمت به بزم خسرو والا برافکند
  • آن آتشين صليب در آن خانه مسيح
    بر خاک مرده باد مسيحا برافکند
  • مغز هوا ز فضله دي در زکام بود
    ابرش طلي به وجه مداوا برافکند
  • در پرده خماهني ابر سکاهني
    رنگ خضاب بر سر دنيا برافکند
  • در گوش گوشوار سمعنا کشد عراق
    بر دوش طيلسان اطعنا برافکند
  • در مجمعي که شاه و دگر خسروان بوند
    او کل بود که سهم بر اجزا برافکند
  • روح القدس بشيبد اگر بکر همتش
    پرده در اين سراچه اشيا برافکند
  • عيسيم منظر من بام چهارم فلک است
    که به هشتم در رضوان شدنم نگذارند
  • يا من آن پيل غريوان در ابرهه ام
    که سوي کعبه ديان شدنم نگذارند
  • ري خراس است و خراسان شده ايوان ارم
    در خراسم که به ايوان شدنم نگذارند
  • در خراس ري از ايوان خراسان پرسم
    گر چه اين طايفه پرسان شدنم نگذارند
  • بهر فردوس خراسان به در دوزخ ري
    چه نشينم که به پنهان شدنم نگذارند
  • هر چه اندوختم اين طايفه را رشوه دهم
    بو که در راه گروگان شدنم نگذارند
  • علم الله اي عزيزان که جمال روي آن بت
    به صفات درنگنجد به خيال در نيايد