167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • رود کعبه در جامه سبز عيدي
    مگر بزم خاقان ايران نمايد
  • به دامان شب پاره اي در فزايد
    از آن صدره روز نقصان نمايد
  • اگر بوي خشمش برد مغز دريا
    تيمم گهي در بيابان نمايد
  • تف تيغ هنديش هندوستان را
    علي الروس در روس و الان نمايد
  • در اعجاز تيغ ملک بوالمظفر
    سپهر از سر عجز حيران نمايد
  • از آنگه که بالغ شد اقبالش او را
    عروس ظفر در شبستان نمايد
  • بديهه همي بارم از خاطر اين در
    کز او گوش ها بحر عمان نمايد
  • پس يک ماه کلوخ اندازان سنگ دلان
    در بلورين قدحي لعل تر آميخته اند
  • خطري کرده و در گنج طرب نقب زده
    نقب کران همه ره با خطر آميخته اند
  • زهره بر چيده چو خورشيدنم هر جرعه
    که در آن خاک چنان بي خطر آميخته اند
  • رود سازان همه در کاسه سرها به سماع
    شربت جان ز ره کاسه گر آميخته اند
  • چرخ را نشره نون و القلم است از مه نو
    کانهمه سرخي در باختر آميخته اند
  • مه طرازي است به دست چپ گردون شب عيد
    نقش آن گويي در شوشتر آميخته اند
  • چرخ اطلس سزدش جامه عيدي که در او
    نقش روحاني بر استر آميخته اند
  • اخستان شاه که از خاک در انصافش
    کحل کسري و حنوط عمر آميخته اند
  • بر در گردون نقش الحجر است اسم بقاش
    لاجورد از پي آن با حجر آميخته اند
  • اختران ز آتش شمشيرش در بوته چرخ
    همه اکسير قضا و قدر آميخته اند
  • زين ملک تا ملکان فرق بسي هست ارچه
    نام با نام شهان در سمر آميخته اند
  • چرخ هارون کمر دارش و چون هارونان
    ز انجمش زنگله ها در کمر آميخته اند
  • فر و بختش که در او چشم ستاره نرسد
    خاک با چشم ستاره شمر آميخته اند
  • وقت شمشير زدن گوئي در ابر کفش
    آتشين برق به خونين مطر آميخته اند
  • روس و خزران بگريزند که در بحر خزر
    فيض آن کف جواهر حشر آميخته اند
  • چه عجب زانکه گوزنان ز لعابي برمند
    که هژبرانش در آب شمر آميخته اند
  • جان به دستار چه دهيم آن را
    کز غبب طوق در بر اندازد
  • گله از چرخ نيست از بخت است
    که مرا بخت در سر اندازد