نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
جوهر الذات عطار
که بود خويشتن مر مصطفا ديد
کسي
در
کعبه جانان اناالحق
که بنمايد محمد بيچه و چون
ز ديد مصطفي
در
کعبه دل
که بنمايد ترا سر دمادم
ز ديد مصطفي بين ذات
در
خويش
که تا باشد ترا اين نص و برهان
کسي
در
کعبه جانان قدم زد
که بود خويشتن او بر عدم زد
کسي
در
کعبه جانان يقين يافت
که ناگه اوفتي از خير
در
شر
شريعت پيش گير و بي بلا باش
که از شرع محمد يابي اين باب
در
احمد زن و زو کن تو لا
که تا اويت رساند سوي الا
در
احمد زن و وز غم جدا گرد
ز ديد مصطفي ديد خدا گرد
در
احمد زن و اسرار او بين
ز ديد او يقين انوار او بين
در
احمد زن و فارغ نشين تو
ز ديد او عيان ديدار بين تو
در
احمد زن و زو خواه اينجا
حقيقت تا نمايد شاه اينجا
حقيقت باز دان زو
در
شريعت
ز ذات مصطفي حقست بيچون
مشو مجنون و عاقل باش
در
شرع
به بيني
در
نفس انجام و آغاز
يقين گر مصطفي رازت نمايد
و ز او هم يافتم آيات توفيق
يکي را باز بين
در
عرش و کرسي
که گردي
در
زمانه روح قدسي
يکي را باز بين لوح و قلم دوست
پس آنگه زن بجز حق کل رقم دوست
يکي را باز بين
در
عين جنت
که هستي آدم اندر اصل فطرت
يکي را باز بين
در
فرش اينجا
مشو مانند او جانان تو سرکش
يکي را بازبين
در
دمدمه باد
حقيقت بازبين و راز بين تو
همه
در
خاک و خاک از صانع پاک
نهاده بر سر خود تاج لولاک
ز ديد مصطفي
در
خاک بنگر
در
اعيان خدا واصف شوي تو
يقين خاکست مر آيينه بنگر
حقيقت سرشناس اي پير دانا
تو اندر خاکي و روح تو
در
خاک
که طين دارد يقين عين اليقين او
همه نور حقيقت
در
سوي خاک
مراو ريزد ز ذاتت سوي افلاک
حقيقت نور حق
در
خاک ديدم
از اينجا من
در
اين درگه رسيدم
حقيقت خاک درگاه الهست
ملايک عشق از جانم مزيدند
در
اين درگاه کلي سجده کردند
همه زينجايگه مر گوي بردند
همه
در
سجده آدم شده باز
که آدم بود اندر عزت و ناز
از آندم بود آدم
در
سوي خاک
حقيقت آمده از حضرت پاک
از آن دم
در
اين درگاه آمد
تمامت انبيا زوبين دليلش
در
اين خاک از يکي پيدا نمودند
در
اينجا تخمها گشته عيان است
يکي تخمست چندين بر بداده
از او پيدا شده گنج معاني
در
اين خاکست اينجا تخم کشته
از آني دائما
در
عين تدبير
توئي آدم ز آدم باز زاده
تو بازي ليک از شهباز زاده
توئي
در
اصل فطرت شاهبازي
اگر مردي
در
اينجا راز بين تو
سجودت کرده اينجا مر ملايک
تو افتاده چنين
در
لذت خويش
ترا زان جوهر قدس حقيقت
که پنهان آمدستي
در
طبيعت
تو از آن جوهر قدسي عياني
که مکشوف است
در
تو هر معاني
تو از آن جوهر قدسي باعزاز
که اعيان آمدستي تو از آن دم
نفخت فيه منه روحي
در
اين جسم
در
اين جسم آمدستي کل پديدار
نخفت فيه من روحي ز اعيان
حقيقت اسم بنهادي تو
در
جان
نفخت فيه من روحي يقين تو
اگر باشي
در
اين سر راز بين تو
نفخت فيه من روح از صفاتي
که مکشوفست
در
تو هر معاني
نفخت فيه من روحي تو از ذات
چرا افتاده
در
عين وبالي
نفخت فيه من روحي ز ديدار
تو داري اندر اينجا سر اسرار
نفخت فيه من روحي تو
در
ياب
همه ذرات
در
تو شد نظاره
نفخت فيه من روحي ز اشيا
همه
در
تو شده اينجا هويدا
نفخت فيه من روحي تو خورشيد
بخواهي ماند اندر سايه جاويد
نفخت فيه من روحي تو
در
ماه
حقيقت سجده تو کرده ذرات
نفخت فيه من روحي
در
آتش
صفحه قبل
1
...
2051
2052
2053
2054
2055
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن