نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
جوهر الذات عطار
تو گردي بيشکي اسرار و آيات
از آن جوهر عيان لا ديد
در
خويش
حقيقت
در
عيان عين اليقين باز
وصال جوهر جانان چو منصور
ز جان سر ديدن جانان بديدي
تو چون
در
جوهر جان راه بردي
حقيقت گوي خود از شاه بردي
در
اين جوهر دل تو ناپديد است
از آن تابانست نور جان ز جانان
از اين جوهر شوي واصل
در
آخر
ولي منگر حقيقت
در
طبيعت
از اين جوهر بدان اسرار جانت
از آن جوهر حقيقت
در
ميان بود
همه اسم و صفات از ديد آن نور
از آن جوهر
در
آخر جان جان يافت
همه اعزاز عالم زو شده راست
بهرزه عمر
در
تلخي گذاري
توئي از خاک آدم راه ديده
وجود خويشتن
در
شاه ديده
توئي از نسل آدم آمده باز
بديده بيشکي انجام و آغاز
تو آدم بوده
در
اصل فطرت
تو اين معني مرا بر گوي
در
دم
که تا اعيان خود را باز يابي
اگر يابي
در
آن حيران بماني
خدائي ميکني از آدم ذات
از اين ميدان که بس تو ناسپاسي
دم ذات خدا
در
تو نهان است
از آن اينجا نديدستي غم ذات
دم ذات خدا
در
تست موجود
حقيقت او
در
اينجا آدم تست
دم ذات حقيقت داري ايدوست
وليکن ديده ات از وي عيانست
دم ذات خدا داري تو
در
جان
نظر کن کل ببين ديدار معبود
دم ذات خدا
در
جان عيان است
ولي اينجا نمي يابي ز پندار
ترا اينجا حقيقت
در
شريعت
ز تقوي وصل جان آيد بظاهر
وصال اينجاست
در
شرع محمد(ص)
ز ديد مصطفي
در
حق فنا شو
وصال از شرع ياب و باز بين دوست
که داري
در
درونت همدم خويش
ترا نقدست آدم چند جوئي
از آندم بين تو او را جاودانه
ترا نقدست آدم
در
نمودار
دمادم نفخ ذاتست اي تو
در
دم
ترا نقدست آدم مي نديدي
که از اين دم تو
در
گفت و شنيدي
ترا نقدست آدم رخ نموده
درون خويش
در
عين اليقين تو
بمعني آدم خود گر بداني
برون از جنت و کل
در
درونست
بمعني آدم از تو تو ز آدم
که از اين مريقين آندم بداند
تو ديدي آدمي
در
صورت خويش
حجاب ذات را آورده
در
پيش
حجاب ذات آدم بد صفاتش
ز جسم و جان شد اينجا ناپديدار
در
آخر چو نمايد ذات اعيان
صفات ذات شد پيدا و پنهان
حقيقت بود اول
در
بهشت او
در
آخر مر بهشت جان بهشت او
حقيقت جملگي آمد حجابش
در
آخر رجعتي کرد از طريقت
طبيعت را رها کرد و فنا شد
همين است اين بيان ديد خدا شد
در
آخر جملگي عين فنا هم
چو آدم بيشکي ديد خدا هم
در
آخر چون نمايد ذات بيچون
نمايد جملگي را بيچه و چون
در
آخر چون نمايد ذات ديدار
کند
در
پرده جسم و جانت پنهان
شوي پنهان چو آدم آخر کار
محيط کل شوي
در
هفت گردون
شوي پنهان و آنگه ذات باشي
نيارم گفت اين سر تا چه وچونست
حقيقت
در
نهاني ذات بيچونست
پس آنگاهي شوي از کل پديدار
حقيقت هجر مي خواهي تو
در
يار
شود
در
خاک صورت مر ضرورت
تو آندم چون شوي پنهان ز صورت
در
اينجا گاه خواهد يافت توفيق
بشيب خاک آنجا راز بيند
يقين گمکرده خود باز بيند
چنان دانا بود
در
منزل گل
که مقصودش بود پيوسته حاصل
چنان دانا بود
در
منزل خاک
که مي بخشيد اينجا گاه توفيق
در
اينجا پيش رويت باز آرند
شوي
در
خاک مار و کرم و کژدم
خورندت جملگي تا روز محشر
ز قرآن اين معاني ياب و ره بر
بدوزخ باز ماني مانده
در
رنج
تو نيکي کن که نيکوات بود گنج
حقيقت مؤمنان
در
خاک نورند
چو اينجا اندر اينجا
در
حضورند
حضور طاعت و نور خدائي
ز ذات حق
در
آخر بر خوري تو
کسي کاين راز اينجا باز بيند
صفحه قبل
1
...
2047
2048
2049
2050
2051
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن