نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
جوهر الذات عطار
سرم
در
خاک و خون افکن بخواري
که کردستم ز عشقت پايداري
سرم
در
خاک و خون افکن حقيقت
برون آرم دل و جان از طبيعت
سرم
در
خاک و خون انداز اينجاي
مرا ديدار از ديدت بيفزاي
کسي کو يافت ذات پاکت اينجا
حقيقت ديد سر
در
خاکت اينجا
منم عطار مسکين اي دلارام
که جان روي تو ديد
در
دلارام
به يک جايم بکش تا زنده گردم
چو مردان
در
برت پاينده گردم
به يک جايم بکش اي راز بيچون
چو مردان
در
برت پاينده گردم
يقين
در
سوي ديدارت شتابد
از اين معني اگر ره بازيابي
رسيدست اينزمان
در
جان جان او
چنان او را مسلم آمد اينراز
که شد از عشق خود
در
دوست سرباز
حقيقت اينزمان شد راز ديده
که شه شد
در
مکان او باز ديده
چو شاه اينجا بديد و زو خبر يافت
همه ذات عيان
در
يک نظر يافت
چو شاه اينجا بداد از خود فنا شد
نظر کرد و حقيقت ديد او بود
چنان شد عاقبت منصور
در
عشق
که خود را ديد او مشهور
در
عشق
نبد منصور جانش جان جان بود
رسيده باز
در
عين هدايت
بمنزل يافت خود را فارغ و خوش
شده
در
پيش جانان خرم و کش
بمنزل يافت خود را راز ديده
که حق را ديد اندر خود نهان باز
چنان آسوده شد
در
وصل دلدار
که اينجا کل بديد او اصل دلدار
چنان آسوده شد
در
نور ذاتش
که کل بر ذات زد عين صفاتش
صفات و ذات را
در
هم فتاده
که اندر شور بد انجام و آغاز
فلک ديد و ملک
در
خويش گردان
فلک بد با ملک
در
خويش گردان
يقين چون ديده اسرار بگشاد
حقيقت ماء و نار و خاک و کل باد
همه
در
خويش ديد او خدا بود
درونش بود گردان هفت گردون
درونش
در
يکي موجود حق ديد
بگويم پيش سالک يک بيک را
يقين
در
جان عيان ماه ديد او
نظر بگشاد و نور شاه ديد او
يقين
در
جان عيان مشتري يافت
خود اندر ذات کلي شهره ميديد
يقين
در
جان عيان عرش اعظم
عيان ديد و اناالحق زد از آندم
يقين
در
جان عيان لوح اعيان
از آن تابان شده ارواح قدسي
يقين
در
جان عيان ميديد جنت
رسيده بود اندر عين قربت
يقين
در
جان عيان ميديد اشيا
که ذراتش از او بد جمله آزاد
يقين
در
جان خود ميديد مر آب
از آن اينجا عيان منصور حق ديد
در
آن جوهر نظر کرد از عياني
ز نور او همه سر نهاني
در
آن جوهر بديد او ذات بيچون
حقيقت ديد از آيات بيچون
در
آن جوهر همه تابان شده باز
حقيقت نور ابا از عز و اعزاز
در
آن جوهر نمود انبيا ديد
حقيقت مر عيان را اوليا ديد
در
آن جوهر چو ديد اسرارشان کل
که تابان بود از آنجا نور آدم
در
آن جوهر نظر ميکرد هر روح
حقيقت يافت اينجا جوهر روح
در
آن جوهر نظر ميکرد يکتا
خليل الله آنجا بود پيدا
در
آن جوهر نظر ميکرد جان ديد
عياي آنجاي اسميعيل از آن ديد
در
آن جوهر بديد او طور سينا
نمودش رخ ابي عين طبيعت
در
آن جوهر يقين يعقوب و يوسف
عيان ميديد بي عين تاسف
در
آن جوهر حقيقت ديد عيسي
از آن منصور شد کلي مؤيد
در
آن جوهر حقيقت مرتضي ديد
حسن نيز و شهيد کربلا ديد
در
آن جوهر تمامت اوليا يافت
حقيقت راز بيچون و چرا يافت
در
آن جوهر تمامت سالکانش
از آن جوهر چنين غوغا نمود او
در
آن جوهر نظر کرد و عيان ديد
همه نور محمد(ص) را از آن ديد
محمد ديد
در
جوهر عياني
در
آن جوهر حقيقت خود فنا يافت
از آن دم زد که آدم يکدمش ديد
همه
در
جوهر کل ديد حاصل
از آن دم زد که آن جوهر از آن بود
حقيقت پر بلا و رنج و ذل ديد
از آن جوهر دم حق زد
در
اينجا
در
او هر نور آنجا هست بنگر
چو جوهر يابي اينجا گه تحقيق
صفحه قبل
1
...
2046
2047
2048
2049
2050
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن