نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
زهره به دو زخمه از سر نعش
در
رقص کشد سه خواهران را
در
گوهر مي زر است و ياقوت
ترياک، مزاج گوهران را
هرکس را جام
در
خورش ده
از سوخته فرق کن تران را
وز
در
دري نثار ساز است
شروان شه صاحب القران را
خاک
در
تو به عرض مصحف
جاي قسم است داوران را
چون شاخ گوزن بر
در
تو
قامت شده خم غضنفران را
بس دوخته سگ زنت چو سوزن
در
زهره جگر مبتران را
با لطف تو
در
ميان نهاده است
خاقاني اميد بيکران را
در
مدحت تو به هفت اقليم
شش ضربه دهد سخنوران را
در
کنف فقر بين سوختگان خام نوش
بر شجر لا نگر مرغ دلان خوش نوا
بهر فريدون راز کرده ز عصمت علم
در
صف فغفور آز کرده به همت غزا
بر
در
ايوان توست پاي شکسته خرد
بر سر ميدان توست دست گشاده هوا
لعل تو طرف زر است بر کمر آفتاب
وصل تو مهر تب است
در
دهن اژدها
موي شکافم به شعر موي شدستم ز غم
ليک نگنجم همي
در
حرم مقتدا
دوش نسيم سحر بر
در
من حلقه زد
گفتم هان کيست؟ گفت : قاصديم آشنا
جان مرا هديه کرد بوي سر زلف يار
از نفحات ربيع
در
حرکات صبا
گفتم ز اسرار باغ هيچ شنيدي بگوي
گفت دل بلبل است
در
کف گل مبتلا
گفتم کامروز کيست تازه سخن
در
جهان
گفت که خاقاني است بلبل باغ ثنا
در
سرم افکند چرخ با که سپارم عنان
بر لبم آورده جان با که گزارم عنا
بهر خواص تو را مائده خوش مذاق
ساختم از جان پاک بنگر و
در
ده صلا
صبح فنک پوش را ابر زره
در
قبا
برده کلاه زرش قندز شب را ز تاب
نيزه کشيد آفتاب حلقه مه
در
ربود
نيزه اين زر سرخ حلقه آن سيم ناب
بر کتف آفتاب باز رداي زر است
کرده چو اعرابيان بر
در
کعبه مآب
رخش به هرا بتاخت بر سر صبح آفتاب
رفت به چرب آخوري گنج روان
در
رکاب
جمله بدين داروي بر
در
عنقا شدند
کوست خليفه طيور داور مالک رقاب
صفحه قبل
1
...
2045
2046
2047
2048
2049
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن