167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • بي مهر چار يار در اين پنج روزه عمر
    نتوان خلاص يافت از اين ششدر فنا
  • اي افضل ار مشاطه بکر سخن تويي
    اين شعر در محافل احرار کن ادا
  • نيست اقليم سخن را بهتر از من پادشا
    در جهان ملک سخن راندن مسلم شد مرا
  • نه روح الله در اين دير است چون شد
    چنين دجال فعل اين دير مينا
  • پس از چندين چله در عهد سي سال
    شوم پنجاهه گيرم آشکارا
  • چه فرمائي که از ظلم يهودي
    گريزم بر در دير سکوبا
  • چه گوئي کآستان کفر جويم
    نجويم در ره دين صدر والا
  • من و ناجرمکي و دير مخران
    در بقراطيانم جا و ملجا
  • کنم در پيش طرسيقوس اعظم
    ز روح القدس و ابن و اب مجارا
  • سم آن خر به اشک چشم و چهره
    بگيرم در زر و ياقوت حمرا
  • چه اخگر ماند از آن آتش که وقتي
    خليل الله در آن افتاد دروا
  • صيد گاه شاه جان ها را چراگاه است ازآنک
    لخلخه روحانيان بيني در او بعرالظبا
  • خون صيد الله اکبر نقش بستي بر زمين
    جان صيد الحمد الله سبحه گفتي در هوا
  • دايره ميم منوچهر از ثوابت برتر است
    آفرينش در ميانش نقطه اي بس بينوا
  • وز ملايک نعرها برخاست کاينک در زمين
    شاه بند باقلاني بست چون بند قبا
  • گفت کان شه باز در نسرين گردون ننگرد
    بر کبوتر باز بيند اينت پنداري خطا
  • کيمياي جان نثار آورده بر درگاه شاه
    با عقيق اشک و زر چهره و در ثنا
  • زيد چون در خدمت احمد به ترک زن بگفت
    نام باقي يافت اينک آيت لماقضي
  • جان خاقاني ز تف آفتاب و رنج راه
    مانده بود آسوده شد در سايه ظل خدا
  • عبارتش همه چون آفتاب و طرفه تر آن
    که نعش و پروين در آفتاب شد پيدا
  • مگر که جانم از اين خشک سال صرف زمان
    گريخت در کنف او به وجه استسقا
  • حيات بخشا در خامي سخن منگر
    که سوخته شدم از مرگ قدوة الحکما
  • شکسته دل تر از آن ساغر بلورينم
    که در ميانه خارا کني ز دست رها
  • بدان قرابه آويخته همي مانم
    که در گلو ببرد موش، ريسمانش را
  • مي تا خط ازرق قدح کش
    خط در کش زهد پروران را