نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
با قطار خوک
در
بيت المقدس پا منه
با سپاه پيل بر درگاه بيت الله ميا
صبح آخر ديده بختم چنان شد پرده
در
صبح اول ديده عمرم چنان شد کم بقا
در
همه شروان مرا حاصل نيامد نيم دوست
دوست خود ناممکن است ايکاش بودي آشنا
گر براي شوربائي بر
در
اينها شوي
اولت سکبا دهند از چهره آنگه شوربا
چو کشت عافيتم خوشه
در
گلو آورد
چو خوشه باز بريدم گلوي کام و هوا
خروس کنگره عقل پر بکوفت چو ديد
که
در
شب امل من سپيده شد پيدا
ز مرغزار سلامت
در
مراست خبر
که هم مسيح خبر دارد از مزاج گيا
جهان به چشمي ماند
در
او سياه و سپيد
سپيد ناخنه دار تو سياه نابينا
ز خشک سال حوادث اميد امن مدار
که
در
تموز ندارد دليل برف هوا
درون کام نهان کن زبان که تيغ خطيب
براي نام بود
در
برش نه بهر وغا
زبان به مهر کن و جز بگاه لا مگشاي
که
در
ولايت قالوابلي رسي از لا
فلک به دايگي دين او
در
اين مرکز
زني است بر سر گهواره اي بمانده دوتا
زبان
در
آن دهن پاک گوئيا که مگر
ميان چشمه خضر است ماهيي گويا
يتيم وار
در
اين تيم ضايع است دلت
برو يتيم نوازي بورز چون عنقا
دميده
در
شب آخر زمان سپيده حشر
پس از تو خفتن اصحاب کهف نيست روا
برو نخست طهارت کن از جماع الاثم
که کس جنب نگذارند
در
جناب خدا
مجرد آي
در
اين راه تا زحق شنوي
الي عبدي اينجا نزول کن اينجا
به يک شهادت سربسته مرد احمد باش
که پايمرد سران اوست
در
سراي جزا
اگرچه بعد همه
در
وجودش آوردند
قدوم آخر او بر کمال اوست گوا
نه سبزه بردمد از خاک وانگهي سوسن
نه غوره
در
رسد از تاک وانگهي صهبا
ز خشک آخور خذلان برست خاقاني
که
در
رياض محمد چريد کشت رضا
مراد بخشا
در
تو گريزم از اخلاص
کزين خراس خسيسان دهي خلاص مرا
از اين گره که چو پرگار دزد بدراهند
دلم چو نقطه نون است
در
خط دنيا
جهدي بکن که زلزله صور
در
رسد
شاه دل تو کرده بود کاخ را رها
از پيل کم نه اي که چو مرگش فرا رسد
در
حال استخوانش بيرزد بدان بها
صفحه قبل
1
...
2042
2043
2044
2045
2046
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن