167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • خطي بر سوسن از عنبر کشيدي
    سر خورشيد در چنبر کشيدي
  • کوه سيميني و هم سنگ توام
    در تمناي تو زر بايستي
  • هست يقينم که من مهر تو را نگسلم
    نيست در ستم که تو عهد مرا نشکني
  • همه بر حرف هجران داري انگشت
    چه باشد اين ورق را در نوردي
  • گر بر در وصالت اميد بار بودي
    بس ديده کز جمالت اميدوار بودي
  • اين فتنه ها نرفتي از روزگار بر ما
    گرنه جمال رويت در روزگار بودي
  • گر بر فلک رسيدي از روي تو خيالي
    در چشم هر ستاره صد لاله زار بودي
  • ارزان ستاني آنچه دهم در بهاي بوس
    پس بوسه از چه معني ارزان نمي دهي
  • مرا جان درافکند در جام عشقت
    گمان برد کاين عشق کاري است بازي
  • شعر تر خاقاني چون در لبت آويزد
    گوئي که همي آتش با آب درآميزي
  • قصد در خسرو کن تا چشم سعادت را
    از گرد رکاب او کحل البصر آميزي
  • خاقانيا حريف فراقي به دست خون
    در خون نشسته اي چه غم دست خون بري
  • ز لطف ها که نمودي گمان برم که همي
    در بهشت بر اهل نياز بگشادي
  • بسا طويله گوهر که چشم من بگسست
    چو در طويله بد گوهران بپيوستي
  • چند در چند همي بينم جور
    چکنم گر نکنم نوحه گري
  • عاشق تر و زارتر ز من يابي
    آن سايه که در قفاي او بيني
  • در کمين غمزها ترکان کمان کش داشتي
    گاه تير افشاندن آواز کمان چون نشنوي
  • جوش درياي سرشکم گوش ماهي بشنود
    چون در آن دريا تو راندي جوش آن چون نشنوي
  • کوه سيميني و در کوه اوفتد آواز گنج
    آخر اين آوازه گنج روان چون نشنوي
  • شو گوش خرد برکش چون طفل دبستاني
    تا پير مغان بيني در بلبله گرداني
  • در جام زيبقي کن گوگرد سرخ ذاتي
    آن کيمياي جان ها وان گوهر نباتي
  • با من که هست جاني مانده ز دست قهرت
    در پاي تو فشاندم، کردي قبول ياني
  • ديوانه شوم چون تو پري وار نمايي
    در سلسله زلف پري مار نمايي
  • گرچه به شب آئينه نشايد نگريدن
    در تو نگرم کآينه ديدار نمايي
  • نفس عيسي جست خواهي راه کن سوي فلک
    نقش عيسي در نگارستان راهب کن رها