نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
تو را باد است
در
سر خاصه اکنون
که گرد مشک بر سوسن فشاندي
پاي اگر
در
کار من ننهي به وصل
دست شفقت بر سرم باري نهي
ديدي که هيچگونه مراعات من نکردي
در
کار من قدم ننهادي به پاي مردي
روز سياه کردي روزي ز روي حرمت
در
روي تو نگفتم آخر که تو چه کردي
تا خون من چو آب نخوردي به نوک غمزه
در
جستجوي کشتن من آب وانخوردي
گفتي که
در
نوردم يک باره فرش صحبت
فرش نگستريده ندانم که چون نوردي
مگر لطفي که از تو چشم دارم
در
آن عالم کني، کاينجا نکردي
کجا يک وعده ام دادي که
در
پي
هزار امروز را فردا نکردي
يا
در
اين غم که مرا هر دم هست
هم دم خويش کسي داشتمي
کي غمم بودي اگر
در
غم تو
نفسي، هم نفسي داشتمي
سر و زر ريختمي
در
پايت
گر از اين دست، بسي داشتمي
چو مي
در
جان نشين تا غم نشاني
که چون مي مجلس جان تازه کردي
خيالت
در
برم باغ طرب داشت
رسيدي ز آب حيوان تازه کردي
قيامت هاست
در
زلف تو پنهان
قيامت را به پنهان تازه کردي
تشنه عشق را به جستن آب
غرقه
در
آب انتظار کشي
خاقاني بس کز اهل جستن
سر
در
سر کار جست کردي
دل نداند تو را چنان که توئي
جان نگنجد
در
آن ميان که توئي
گفتي من آفتابم بر رخنه بيش تابم
بس رخنه کرديم دل،
در
دل چرا نتابي
او راست طالع امروز اندر سخن طرازي
چون خسرو اخستان را
در
مالک الرقابي
مرد کامي و عشق مي ورزي
در
زکامي و مشک مي پوئي
جو زرين شدي ز آتش عشق
سرخ شو گر
در
اين ترازوئي
صيد توام فکندي و
در
خون گذاشتي
صيدي ز خون و خاک چرا برنداشتي
وصلت چو دست سوخته مي داشتي مرا
در
پاي هجر سوخته دل چون گذاشتي
هجرانش آتش غم
در
کشت عمر من زد
زين کشت زرد عمرم هجران چه خواست گوئي
گوئي که شکر منت آيد به آرزو
گويم حديث
در
دهنت باد شکري
صفحه قبل
1
...
2040
2041
2042
2043
2044
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن