167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • وي روضه بوستان دولت
    در دخمه پادشات جويم
  • اي تاج کيان، کيالواشير
    در عالم کبريات جويم
  • گرچه ز ملوک عهد بودي
    در زمره اصفيات جويم
  • فردا به بهشت گشته سيراب
    در کوثر مصطفات جويم
  • در آينه دل از خيالت
    جز صورت جان عيان مبينام
  • در آينه خيالت از خود
    جز موي خيال سان مبينام
  • چون حقه سينه برگشايم
    جز نام تو در ميان مبينام
  • گفتي دگري کني، مفرماي
    کاين در ورق گمان مبينام
  • گنج دولت مي شمردم لاجرم
    در هر انگشتي شماري داشتم
  • گرچه کان خرد مرا داني
    عاجزم در نهاد خاقاني
  • نايب سلطان هدي، احمشاد
    کوست در اقليم کرم کامران
  • از جور تو در ميان عشاق
    برخاسته صورت گريبان
  • عبد الغفار کآسمان را
    در ساحت قدر اوست جولان
  • در باغ ثناي صاحب الجيش
    چون فاخته ساخته است الحان
  • عبد الغفار کز کمالش
    در کتم عدم گريخت نقصان
  • از ديده روزگار بي نور
    در سايه صدر باش پنهان
  • عبد الغفار کز سر کلک
    در خلد ممالک اوست رضوان
  • در گوش زمانه حلقه حکم
    بر دوش جهان رداي فرمان
  • هم بر در مصطفي نکوتر
    انس انس و سلوک سلمان
  • اي در حرمت نشان کعبه
    درگاه تو را نشان کعبه
  • رضوان صفت در سرايت
    کرده است بر آستان کعبه
  • هر پنج نماز چون کني روي
    سوي در کامران کعبه
  • دولت شده رد ضمان عمرت
    چون ملت در ضمان کعبه
  • قضات از در ظالمان کرد فارغ
    ازين دادگرتر قضائي نيابي
  • خسرو خرسندي من در ربود
    تاج کياني ز سر کيقباد
  • نعل در آتش نهادندي مرا
    آن نهاد جاودان بدرود باد
  • باد در سبلت نااهل مدم
    گرچه نااهل خريدار دم است
  • عقد در، طالبان بسي دارد
    گر فرستي به احتراز فرست
  • پاسبانش برون در قفل است
    پرده دارش درون کليدان است
  • بلبل مدح اوست خاقاني
    هم در شکرش آشيانه اوست
  • خاقاني اگرچه هست ميري
    در پيش خجنديان غلامي است
  • زر طلب کردن از در ملکان
    آفرين خواندنش نمي ارزد
  • ندارد موکبي کايام در وي
    رديف هر سگ آهويي ندارد
  • ني در بن ناخنش زد اندوه
    تا نيشکر طرب نگارد
  • افريدون دولتي عدو را
    در زندان آر و پاي بربند
  • مجلسش کعبه و انداخته دلو
    خلق در زمزم احسان اسد
  • شير تنها رو شريعت را
    با سگي در خطاب ديدستند
  • سگ بيدار کهف را در خواب
    همبر شير غاب ديدستند
  • مصطفي بر براق و دست مرا
    در هلال رکاب ديدستند
  • زده از نور مصطفي خيمه
    دست من در طناب ديدستند
  • تاج سر آفرينش است شه شرق
    در کنف آفريدگار بماناد
  • از زمانه منال خاقاني
    گرچه در غربتت منال نمايد
  • در دار الکتب چو باز کند
    نسختي از صحاح بفرستد
  • وقت هيجاست در خورد که علي
    سوي قنبر سلاح بفرستد
  • همتت در جهان نمي گنجد
    هفت دريا سبو نمي دارد
  • روي جرم نکرده را کرمش
    در نقاب عفو نمي دارد
  • در چنين تنگناي دار الضرب
    زير چنگي دفي نمي شايد
  • هست بغداد گرد کوه، در او
    قاضيي فلسفي نمي شايد
  • در ظلمت حال خاطر اندوه
    با نور خيال او گسارد
  • خرد شاخي که شد درخت بزرگ
    در بزرگيش سرسري منگر
  • هر ذليلي که حق عزيز کند
    در عزيزيش منکري نگر
  • افسرده چو سايه و نشسته
    در سايه دوکدان مادر
  • اي در يتيم چون يتيمان
    افتاده بر آستان مادر
  • دهان جهان ناله آز داشت
    به در سخاوت بينباشتش
  • چون ليقه دوات کهن گشته
    پوسيده گوشت در تن مردارش
  • فلسفه در جدل کند پنهان
    وانگهي فقه برنهد نامش
  • در پناه خرد نشين که خرد
    گردن آز راست پالاهنگ
  • کاشکارا چو روز مي بيني
    آفتاب کرم در اوج همم
  • ترسم از قهر ناخدا ترسان
    لاجرم در خدا گريخته ام
  • از کمين کمان کشان قضا
    در حصار رضا گريخته ام
  • در دهر سيه سپيدم افکند
    بخت سيه سپيد کارم
  • در چنين علت اي طبيب مرا
    مسهلي تازه ساختي هردم
  • ما حضرت عشق را نديميم
    در کوي قلندران مقيميم
  • بس روشن سينه ايم اگرچه
    در ديده تو سيه گليميم
  • سر مريخ گوهرش زيبد
    آورد ده هلال در نظر او
  • بر در خواجه از تظلم خلق
    بشنو آن ناله پراکنده
  • در زيان عمر يکسانند خلق
    خواه درويش است، خواهي پادشاه
  • ابر دستا ز بحر جود مرا
    عنبر در ثمن فرستادي
  • کلک سيمين در دواتش سودمي
    بند زرين بر کتابش کردمي
  • از در عشرين کتابش خواندمي
    وز ره تسعين حسابش کردمي
  • گر مقام نيست هستان دانمي
    هستي خود در ميان افشاندمي
  • نيست در موکب جهان مردي
    نيست بر گلبن فلک وردي
  • کرکسان را ز چرخ چون گنجشک
    در دم اژدها فرستادي
  • شررش در کواکب افکندي
    دودش اندر سما فرستادي
  • در سراب وحش به نيلوفر
    ز ابر همت نما فرستادي
  • شاه باز کلاه گمشده را
    در زمستان قبا فرستادي
  • برگشايم در فلک به دعات
    که کليد دعا فرستادي
  • نيک مردي کجاست خاقاني
    که در او درد مردمي يابي
  • بر من که پرستشت نکردم
    در ناکردن ستم نکردي
  • عروسان خاطر دهندي رضا
    که چون سمعشان در لگن کشتمي
  • غار سيمين و سبزه پيرامن
    در برش چشمه روان بيني
  • سلطان کرم مظفر الدين
    در جسم ظفر روان دولت
  • در کين سياوش ارغنون زن
    آن زخمه درفشان فرو ريخت
  • در دري ابر خاطر من
    پيش قزل ارسلان فرو ريخت
  • در خرگه دوخت روبه سرخ
    چون سوزن بي کران برانداخت
  • در دخمه چرخ مردگانند
    زين جادوي دخمه بان مرا بس
  • با عبرت گورخانه جان
    در عشرت گورخان چه باشي
  • در سفال خم نگر زراب مي
    آتش اندر ضيمران آميخته
  • خلعت اسکندر رومي مگر
    در شه هندوستان پوشيده اند
  • مير بابک در ظلال دولتش
    اردشير بابکان باد از ظفر
  • برقع صبح چون براندازند
    کوه را خلعه در سر اندازند
  • قفس آهنين کنند و در او
    مرغ ياقوت پيکر اندازند
  • در مشبک دريچه پنداري
    کافتاب زحل خور اندازند
  • يا در آن خانه مگس گيران
    سرخ زنبور کافر اندازند
  • ساقيا توبه را قلم درکش
    بر در ميکده علم برکش
  • جوشن چرخ را به تير ضمير
    در ثناي خدايگان بگسست
  • خانه زادند و بنده در شاه
    خانه داران خاندان ملوک
  • رايت نطق را عرابي وار
    بر در کعبه ظفر برکش
  • در جهان مالک جهان سخن
    مادح حضرت مبارک توست
  • خانه پيرزن که طوفان برد
    در تنورش فطير نتوان يافت