167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • مشو در خط از پند خاقاني اي جان
    که اين خوش حديثي است بر دفتر افکن
  • چون ببارم اشک گرم، آتش زنم در عالمي
    شعر خاقاني است گوئي اشک آتش زاي من
  • خاقاني است جوجو در آرزوي او
    او خود به نيم جو نکند آرزوي من
  • بر سر بازار عشق آزاد نتوان آمدن
    بنده بايد بودن و در بيع جانان آمدن
  • از عتاب دوستان چون سايه نتوان در رميد
    جان فشاندن بايد و چون سايه بيجان آمدن
  • شرط خاقاني است از کفر آشکارا دم زدن
    پس نهان از خاکيان در خون ايمان آمدن
  • آن کز تف عشق توست در تب
    جويان ز لب تو مهر تسکين
  • در ازل بر جان خاقاني نهادي مهر مهر
    تا ابد بي رخصت خاقان اعظم برمکن
  • در عشوه وصل او عمري به کران آرم
    گرچه ز خرد نبود زهري به گمان خوردن
  • در راه وفاي او شد شيفته خاقاني
    هر روز قفاي نو از دست زمان خوردن
  • آن عقل که برد نام بالايش
    سر چون سر خامه در نشيبش بين
  • روزي که حساب کشتگان گيرد
    خاقاني را در آن حسيبش بين
  • لرزه برق در سحاب دل است
    ناله رعد ز امتحان بشنو
  • گرچه جاني از نظر پنهان مشو
    رحم کن در خون جان اي جان مشو
  • گر بپيچم در کمند زلف تو
    چون کمند از شرم، رخ پيچان مشو
  • گشته چون من کشته اي زنار دار
    جان عيسي در صليب موي تو
  • از پي خون ريز جان خاکيان
    شهربندي شد فلک در کوي تو
  • ديده کافوري و جان قيري کند
    در سيه کاري سپيدي خوي تو
  • شهري دل در آستين، بر درش آستان نشين
    اينت مسيح راستين درد نشان کيست او
  • تا نهادي حسن را دار الخلافه زير زلف
    هست دار الملک فتنه در سر مژگان تو
  • رخت تمناي دل بر در عشاق نه
    تخت شهنشاه عشق بر سر آفاق نه
  • صبح اميد مرا به تاختن هجر
    برده و در تنگناي شام شکسته
  • از تو وفا چون طلب کنم که در اين عهد
    هست طلسم وفا مدام شکسته
  • پيمان مهر بسته هم در زمان شکسته
    پيوند وصل داده هم بر اثر بريده
  • جان من از خيالت در عالم وصالت
    هردم هزار منزل راه خطر بريده