نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان خاقاني
کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب
نهنگ عشق توام
در
ميانه باز آورد
نامه به موي بندي وز اشک مهر سازي
در
مهر تر نگوئي عنوان چگونه باشد
شور عشق تو
در
جهان افتاد
بيدلان را به جان زيان افتاد
تو هنوز از جهان نزاده بدي
کز تو آوازه
در
جهان افتاد
آتشي زد غم تو
در
جانم
که شرارش بر آسمان افتاد
کار من مصلحت کجا گيرد
خاصه کاين فتنه
در
ميان افتاد
تا مرا عشق يار غار افتاد
پاي من
در
دهان مار افتاد
ز آتشين پل چو تشنه
در
گذري
آبت از چشمه خواص دهند
تا برآمد
در
جهان آوازه زلف و رخش
کيمياي کفر و دين را روز بازاري نماند
در
جهان هر جا که ياد آن لب ميگون گذشت
ناشکسته توبه و نابسته زناري نماند
خار غم تو گل طرب دارد
دل
در
پي تو سر طلب دارد
تا صاعقه عشق تو
در
جان من افتاد
از واقعه من همه آفاق خبر شد
در
حسرت روزي که شود وصل تو روزي
روزم همه تاريک بر اميد مگر شد
بر
در
او ز هاي و هوي بتان
ناله داد خواه مي پوشد
در
پاي غم فکنده است هجر تو عالمي را
زنهار وصل را گو تا دستشان بگيرد
پيش من از عشق بر سر مي زند
در
پي اندر پي، پي من مي کند
مرد که با عشق دست
در
کمر آيد
گر همه رستم بود ز پاي درآيد
از سر ميدان دل حمله همي آورد
بر
در
ايوان جان مرد همي افکند
دوري گزيدن از
در
تو دل نمي دهد
خاقاني اين خبر ز دل خويش بر رسيد
در
زلف تو فروشد کار دل جهاني
لب را اشارتي کن تا کارشان برآرد
شاهد دل درآمد از
در
من
بند لعل از شکرستان بگشاد
دولت نعم صباح کن نو عروس وار
هر هفت کرده بر دل من هشت
در
گشاد
پيکي که او مبشر درگاه دولت است
در
بارگاه سينه من رهگذر گشاد
زان بخششي که بر
در
عالم شد
انده نصيب گوهر آدم شد
درهم شده است کارم و
در
گيتي
کار که ديده اي که فراهم شد
صفحه قبل
1
...
2031
2032
2033
2034
2035
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن