نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
همي ريخت گنجور
در
پاي اوي
برين گونه تا تنگ شد جاي اوي
يکي ناگهان مرگ بود آن نه خرد
که کس
در
جهان ز آن گماني نبرد
وليکن چو با ترک ايرانيان
بکوشد که خويشي بود
در
ميان
اگر از
در
شوي يابي بگوي
همانا مرا خود پسندست شوي
به دستور پاکيزه يک روز گفت
که انديشه تا کي بود
در
نهفت
بريدند هم
در
زمان او بمرد
پر از خون روانش به خسرو سپرد
بدو گفت با کس مجنبان زبان
از ايدر برو تا
در
مرزبان
فرستاده چون
در
خراسان رسيد
به درگاه مرد تن آسان رسيد
بدان مرزبانان خاقان چه کرد
که
در
مرو زيشان برآورد گرد
که سالار بودي تو بهرام را
ازو يافتي
در
جهان کام را
چو اين کرده باشي سپاه تو را
همان
در
جهان نيک خواه تو را
بدو گفت گردوي نوشه بدي
چو ناهيد
در
برج خوشه بدي
به خواره فرستم زن خويش را
کنم دور زين
در
بد انديش را
سپه را به
در
خواند و روزي بداد
چو شد روز روشن بنه برنهاد
به رخساره روز و به گيسو چو شب
همي
در
بارد تو گويي ز لب
ورا
در
شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد و را پايگاه
چنين هم به مشکوي زرين من
چه
در
خانه گوهر آگين من
همه موبدان مانده زو
در
شگفت
که تا ياد خسرو چنين چون گرفت
همي گفت گر ناوداني بجاي
ببيني و گر گربه يي
در
سراي
چو خسرو گشاده
در
باغ ديد
همه چشمه باغ پر ماغ ديد
بدان تا سوي ز ابلستان شوند
ز بوم سيه
در
گلستان شوند
طلايه ببايد به روز و شبان
مخسپيد
در
خيمه بي پاسبان
بديشان سپرد آن
در
باختر
بدان تا نيايد ز دشمن گذر
در
گنج بگشاد و چندي درم
که بودي ز هرمز برو بر رقم
چو
در
پادشاهي به ديدي شکست
ز لشکر گر از مردم زير دست
صفحه قبل
1
...
2017
2018
2019
2020
2021
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن