نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
جوهر الذات عطار
نداني اينچنين درمانده
در
خود
که يکسان بيني اينجا نيک با بد
نمود واصلي اينجا تو باشي
حقيقت
در
جهان يکتا تو باشي
ز سر بگذشت جان اينجا برانداخت
وصال يار هم
در
يار بشناخت
وصال يار هم از خود توان ديد
يکي شو
در
نمود سر توحيد
يک بين تا شوي کلي يقين تو
در
ايجا گردي اينجا پيش بين تو
سر خود را بباز و آشنا شو
چو حق
در
جمله اشيا فنا شو
بده داد شريعت ايدل مست
کنون چون يار
در
ديد تو پيوست
بده داد شريعت همچو مردان
که
در
شرعت نمايد روي جانان
بده داد شريعت تو بيکبار
که بنمايد رخت
در
عين جان يار
برد با خود يقين
در
سوي عقبي
که بنيادي ندارد ديد دنيا
بنور شرع ره کن
در
سوي دوست
که تا بيرون نظر داري که کل اوست
بنور شرع ره کن
در
همه شي
مرو زنهار اندر عين لاشي
رموز اين نيايد
در
سخن راست
زمن بشنو حقيقت اينسخن راست
مر اين معني نشايد ديد اينجا
نشايد ديد
در
توحيد اينجا
ز ليلي مثله من ديدم ديدم
يقين
در
شي همه توحيد ديدم
چنان بد ذات چيزي مي نبد آن
در
اينمعني اگر مردي بر افشان
دل و جان تا
در
اينجا ره بري تو
نمود اولين را بنگري تو
در
اين سر راهبر گر مرد رازي
هزاران جان چه باشد گر ببازي
دل و جان چيست نزد ذات اينجا
حقيقت
در
صفت ذرات اينجا
دل و جان چيست تا اين باز داند
که خود
در
خود حقيقت باز داند
بيان ديگر است و گفته آيد
در
اينراز کلي سفته آيد
در
اينمعني که من گفتم ترا باز
بدان اينجا حجاب جان برانداز
سلوکت کرد بايد
در
صفا تو
بنور شرع ديد مصطفي تو
گذر کن
در
يکي اشيا تمامي
که تا مي پخته گردي تو ز خامي
از آني قلب مانده بر غش اينجا
که ماندستي تو
در
پنج و شش اينجا
ترا بايد که مي صورت نبيني
در
اينجا گر بکل صاحب يقيني
ز صورت جمله وسواس است بيشک
نميگنجد يقين وسواس
در
يک
ولي واصل
در
اين هر سه يکي او
بداند جمله يکي بيشکي او
خيال جان جان ما را دمادم
نمايد رازها بيشک
در
ايندم
وصالش
در
يکي آمد ميسر
نهادم جان و آنگه بر سرش سر
نهادستم حقيقت
در
بر دوست
يقين دانسته بيشک که کل اوست
من و او
در
نميگنجد مراکس
يقين دانم که کلي او مرا بس
رموزي دان
در
اينمعني و رهبر
نمود جان جان اينجا تو بنگر
توئي کاندر صور ديدار داري
بماندستي و تن
در
کار داري
نداني قطره و دريا ز هم باز
اگر هستي
در
اينجا صاحب راز
شو و اين نکته درياب از حقيقت
طريقت کن دمادم
در
شريعت
دگر
در
سر اينجان ده يقين بين
نمود اولين و آخرين بين
دمادم
در
صور اين راز داري
هوا را بايد ار مي باز داري
نگر تا
در
خدا گامي زني تو
وگرنه کمتر از حيض زني تو
چو
در
آز طبيعت شاد باشي
ز دي خود بحق آزاد باشي
لفي سجين از آن
در
ويل ماني
چرا بيچاره و خوار و نداني
سرانجامت عجب
در
زير اين خاک
حقيقت اين بدان هان از دل پاک
در
ايندنيا به بين او را درستي
از اينمعني چرا فارغ نشستي
در
آخر اين بيان گويم بتحقيق
کسي کو را بود از عشق توفيق
الف بشناس و بر راهم الف دان
چرا هستي
در
اينمعني تو نادان
الف با لام ذات پاک ديدم
نمود سر اين
در
خاک ديدم
ز خاک اينجا طلب اسرار جمله
که حق
در
کار دارد کار جمله
حقيقت خاک کل ديدست جانان
ولي جمله
در
او گشتند حيران
حقيقت خاک
در
ذاتست موصوف
کسي کين سر کند اينجاي مکشوف
نظر
در
خاک کن تا راز بيني
تمامت انبيا را باز بيني
صفحه قبل
1
...
2016
2017
2018
2019
2020
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن