167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

شاهنامه فردوسي

  • يکي خانه دارم در ايوان شگفت
    کزين برتو را ندازه نتوان گرفت
  • سخنهاي پاک ازتو بايد شنيد
    تو داري در رازها را کليد
  • ز گستهم شايسته تر در جهان
    نخيزد کسي از ميان مهان
  • همي رفت لشکر به راه وريغ
    نيا طوس در پيش با گرز وتيغ
  • چو بهرام جنگي شکسته شود
    وگر نيز در جنگ خسته شود
  • تخواره که در جنگ غمخواره بود
    يلان سينه را زشت پتياره بود
  • برزم اندرون کشته بهتر بود
    که در خانه ات بنده مهتر بود
  • چوشد زان نشان کار برشاه تنگ
    پس پشت شمشير و در پيش سنگ
  • نه از کاهلي بدنه از بد دلي
    که در جنگ بد دل کند کاهلي
  • بدان غار بي راه در ماندم
    به دل آفريننده را خواندم
  • هر آنکس که خواهد ز ما زينهار
    به از کشته يا خسته در کارزار
  • بدان خيمه ها در نديدند کس
    جز از ويژه ياران بهرام و بس
  • ز چيزي که در گنج بد بردني
    ز گستردنيها و از خوردني
  • پديد آمد از دور يک پاره ده
    کجا ده نبود از در مرد مه
  • يلان سينه به رسم به بهرام داد
    نيامد همي در غم از واژ ياد
  • بدو گفت بهرام گر آرزوي
    چنين کرد گو مي خوران در کدوي
  • برين گونه غربيل بر نان جو
    همي دار در پيش تا جو درو
  • به غلتيد در پيش يزدان به خاک
    همي گفت کاي داور داد و پاک
  • دگر سي شتر بار دينار بود
    همان در و ياقوت بسيار بود
  • چو خسرو نگه کرد و نامه بخواند
    ازان خواسته در شگفتي بماند
  • نهادند در گلشن سور خوان
    چنين گفت پس روميان را بخوان
  • کسي کو به خلعت سزاوار بود
    کجا روز جنگ از در کار بود
  • بخنديد خاقان به دل در نهان
    شگفت آمدش زان سوار جهان
  • چنان بد که در کوه چين آن زمان
    دد و دام بودي فزون از گمان
  • ورا شير کپي همي خواندند
    ز رنجش همه بوم در ماندند