نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
سپهبد چو بهرام بهرام بود
که
در
جنگ جستن ورا نام بود
ز گفتار و کردار او گشت شاد
در
گنج بگشاد و روزي بداد
همه گنجهاي سليح نبرد
به پارس و اهواز و
در
باز کرد
که
در
پيش رستم بدي روز جنگ
سبک شاه ايران گرفت آن به چنگ
نويسد به نامه درون نام اوي
رونده شود
در
جهان کام اوي
بدو گفت هرمز که
در
پاي زهر
ميالاي زهراي بدانديش دهر
چو فغفور چيني بديدش بتاخت
سمند جهان را بخوي
در
نشاخت
شنيد آن سخن شاه شد بدگمان
فرستاده را جست هم
در
زمان
ببرگشتنت پيش
در
چاه باد
پست باد و بارانت همراه باد
بگويش که
در
جنگ تو نيست نام
نه از کشتنت نيز يابيم کام
چوشاه تو بر
در
مرا کهترند
تو را کمترين چاکران مهترند
چو بشنيد بهرام کآمد سپاه
در
و دشت شد سرخ و زرد و سياه
جز از پارسي مهترت
در
جهان
مرا شاه خوانند فرخ مهان
از ايدر مرا تا
در
طيسفون
سپاهست مانا که باشد فزون
چو بهرام
در
خيمه تنها بماند
فرستاد و ايرانيان را بخواند
برآورد ده رش بگل هر دو راه
همي بود خود
در
ميان سپاه
بخستند خرطوم پيلان به تير
ز خون شد
در
و دشت چون آب گير
و را ديد برتازيي چون هزبر
همي تاخت
در
دشت برسان ابر
زماني برآمد پديد آمد اوي
در
بسته را چون کليد آمد اوي
دبير نويسنده را پيش خواند
ز هر
در
فراوان سخن ها براند
بپرسيد کز لشکر بي شمار
که
در
رزم جستن نکردند کار
پرستنده بد شاه
در
هفت روز
به هشتم چو بفروخت گيتي فروز
نهاد آنچ بودش بدز
در
درم
ز دينار وز گوهر و بيش و کم
ميان دو لشکر دو فرسنگ بود
که پهناي دشت از
در
جنگ بود
سپه را سراسر همه برنشاند
چنان شد که
در
دشت جايي نماند
صفحه قبل
1
...
2011
2012
2013
2014
2015
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن