167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

شاهنامه فردوسي

  • چو تو شاه ننشست کس در جهان
    نه کس اين شنيد از کهان و مهان
  • چو گنجي پراگنده اي در جهان
    ميان کهان و ميان مهان
  • ز ديبا بياراسته صد شتر
    رکابش همه زر و پالانش در
  • نديد و نبيند کسي در جهان
    چو تو شاه بر تخت شاهنشهان
  • ز بوي زنان موي گردد سپيد
    سپيدي کند در جهان نااميد
  • بزد حلقه را بر در و بار خواست
    خداوند خورشيد را يار خواست
  • پرستنده مهربان گفت کيست
    زدن در شب تيره از بهر چيست
  • چنين داد پاسخ که بگشاي در
    به بهرام گفت اندر آي اي پسر
  • چو آمد به بالاي ايوان رسيد
    ز در دختر ميزبان را بديد
  • زن چنگ زن چنگ در بر گرفت
    نخستين خروش مغان درگرفت
  • چو در پيش او مست شد ماهيار
    چنين گفت با ميزبان شهريار
  • بگفت اين و چادر به سر برکشيد
    تن آساني و خواب در بر کشيد
  • سپاه انجمن شد به درگاه بر
    کجا همچنان بر در شاه بر
  • نثارش کن از گوهر شاهوار
    سه ياقوت سرخ از در شهريار
  • مبين مر ورا چشم در پيش دار
    ورا چون روان و تن خويش دار
  • بزرگان که بودند بر در به پاي
    بياوردشان مرد پاکيزه راي
  • اگر نان بدي در تنم جان بدي
    اگر چند جانم به از نان بدي
  • چرا آمدي در سراي تهي
    که هرگز نبيني مهي و بهي
  • بيابان سراسر همه کنده سم
    همان روغن گاو در سم به خم
  • يکي گم شده نام فرشيدورد
    نه در بزمگاه و نه اندر نبرد
  • ندانست کس نام او در جهان
    ميان کهان و ميان مهان
  • چنين خواسته گسترد در جهان
    تهي دست و پر غم نشسته نهان
  • همي بد که اين مرد بد ناسپاس
    ز يزدان نبودش به دل در هراس
  • به زير زمين در چه گوهر چه سنگ
    کزو خورد و پوشش نيايد به چنگ
  • مر او را چه دينار و گوهر چه خاک
    چو بايست کردن همي در مغاک