نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
بزد
در
بگفتا که بي شهريار
بماندم چو او بازماند از شکار
به راهام گفت ايچ ازين
در
مرنج
بگويش که ايدر نيابي سپنج
بدين
در
بخسپم نجويم سراي
نخواهم به چيزي دگر کرد راي
جهود آن
در
خانه از پس ببست
بياورد خوان و به خوردن نشست
چو
در
بارگه رفت بنشاندند
يکي پاک دل مرد را خواندند
ز
در
و ز ياقوت و هر گوهري
ز هر بدره يي بر سرش افسري
ازان پس براهام را خواند و گفت
که اي
در
کمي گشته با خاک جفت
يکي نعره زد شير چون
در
رسيد
بزد دست شاه و کمان درکشيد
بخفت آن شب تيره
در
بوستان
همي ياد کرد از لب دوستان
به دستوري شاه بيرون گذشت
که داند که مي
در
تنش چون گذشت
وزان جاي خرم بيامد به دشت
چو
در
سينه مرد، مي گرم گشت
فرود آمد از باره جايي نهفت
يله کرد و
در
سايه کوه خفت
که کبروي را چشم روشن کلاغ
ز مستي بکندست
در
پيش راغ
بران شير غران پسر شير بود
جوان از بر و شر
در
زير بود
بيامد دوان تا
در
بارگاه
دلير اندر آمد به نزديک شاه
جهاندار زان
در
شگفتي بماند
همه موبدان و ردان را بخواند
بدادم سه جام نبيدش نهان
که ماند کس از تخم او
در
جهان
خروشي برآمد هم انگه ز
در
که اي پهلوانان زرين کمر
سگ و يوز
در
پيش و شاهين و باز
همي تا به سر برد روز دراز
به نزديک پيش
در
آسيا
به رامش کشيده نخي بر گيا
چنين داد پاسخ ورا پيرمرد
کزين
در
که گفتي سوارا مگرد
همي آب بردم بدين مرز خويش
که
در
کار پيدا کنم ارز خويش
چو موبد بديد اندر آمد به
در
ابا او يکي ايرماني دگر
ميان بهي
در
خوشاب بود
که هر دانه يي قطره آب بود
هرانکس کزين زيردستان ما
ز دهقان و از
در
پرستان ما
صفحه قبل
1
...
1997
1998
1999
2000
2001
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن