167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

شاهنامه فردوسي

  • بدين کار در پارس گرد آمدند
    بسي زين نشان داستانها زدند
  • که اين تاج شاهي سزاوار کيست
    ببينيد تا از در کار کيست
  • همه در جهان خاک را آمديم
    نه جوياي ترياک را آمديم
  • ز شيبان و از قيسيان ده هزار
    فرازآر گرد از در کارزار
  • ره شورستان تا در طيسفون
    زمين خيره شد زير نعل اندرون
  • ز سوراخ چون مار بيرون کشيد
    همي دامن خويش در خون کشيد
  • به ايران زمين در ابا يوز و باز
    چنانچون بود شاه گردن فراز
  • ازان صد يکي نام بهرام بود
    که در پادشاهي دلارام بود
  • همه راست گفتيد و زين بترست
    پدر را نکوهش کنم در خورست
  • ز بيشه دو شير ژيان آوريم
    همان تاج را در ميان آوريم
  • بگفت اين و برخاست و در خيمه شد
    جهاني ز گفتارش آسيمه شد
  • به شاهنشهي در چه پيش آوري
    چو گيري بلندي و کنداوري
  • به مردي و گفتار و راي و نژاد
    ازين پاک تر در جهان کس نزاد
  • ازان پس ز ايرانيانش چه باک
    چه ما پيش او در چه يک مشت خاک
  • ندانست کس در هنرهاي تو
    به پاکي تن و دانش و راي تو
  • گرو زين سپس شاه ايران بود
    همه مرز در چنگ شيران بود
  • ز گيتي برآمد سراسر خروش
    در آذر بد اين جشن روز سروش
  • نه دريا پديد و نه دشت و نه راغ
    نبينم همي در هوا پر زاغ
  • که چونان بديم از بد يزدگرد
    که خون در تن نامداران فسرد
  • ازان پس در گنج بگشاد شاه
    به دينار و ديبا بياراست گاه
  • در گنج بگشاد و روزي بداد
    سپاهش به دينار گشتند شاد
  • چو فرمانش آمد ز گيتي به جاي
    مناديگري کرد بر در به پاي
  • هرانکس که از داد بگريزد اوي
    به بادآفره در بياويزد اوي
  • نماند به فردا از امروز چيز
    نخواهد که در خانه باشد به نيز
  • چو نان خورده شد ميزبان در زمان
    بياورد جامي ز مي شادمان