نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
دلت زنده باشد به فرهنگ و هوش
به بد
در
جهان تا تواني مکوش
خنک آنک
در
خشم هشيارتر
همان بر زمين او بي آزارتر
چو بهرام
در
سوک بهرامشاه
چهل روز ننهاد بر سر کلاه
که فرزند آن نامور شاه بود
فرزوان چو
در
تيره شب ماه بود
چو آن خرد را سير دادند شير
نوشتند پس
در
ميان حرير
بدان تا چنين زيردستان ما
گر از لشکري
در
پرستان ما
تن خويش را از
در
فخر کرد
نشستنگه خود به اصطخر کرد
چو يک سال نزديک طاير بماند
ز انديشگان دل به خون
در
نشاند
حصاري شدند آن سپه
در
يمن
خروش آمد از کودک و مرد و زن
برين کار با دايه پيمان کني
زبان
در
بزرگي گروگان کني
چو شب
در
زمين پادشاهي گرفت
ز دريا به دريا سپاهي گرفت
بدو گفت ساقي که من بنده ام
به فرمان تو
در
جهان زنده ام
که با کس نگويد سخن جز براز
نهاني
در
دژ گشادند باز
چو شمع از
در
دژ بيفروخت گفت
که گشتيم با بخت بيدار جفت
به باره برآورد چندي سوار
هرانکس که بود از
در
کارزار
به دژ
در
شد و کشتن اندرگرفت
همه گنجهاي کهن برگرفت
سر طاير از ننگ
در
خون کشيد
دو کتف وي از پشت بيرون کشيد
ز دو دست او دور کردي دو کفت
جهان ماند از کار او
در
شگفت
نگهبانش برکرد و با کس نگفت
همي داشت آن راز را
در
نهفت
بر مست شمعي همي سوختند
به زاريش
در
چرم خر دوختند
بدان جاي تنگ اندر انداختند
در
خانه را قفل بر ساختند
زن قيصر آن خانه را
در
ببست
به ايوان دگر جاي بودش نشست
کليد
در
خانه او را سپرد
به چرم اندرون بسته شاپور گرد
همان روز ازان مرز لشکر براند
ورا بسته
در
پوست آنجا بماند
نبود آگهي
در
ميان سپاه
نه مرده نه زنده ز شاپور شاه
صفحه قبل
1
...
1993
1994
1995
1996
1997
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن