167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

شاهنامه فردوسي

  • هرانکس که در جنگ سست آمدي
    به آورد ناتن درست آمدي
  • بيابد ز من خلعت شهريار
    بود در جهان نام او يادگار
  • دگر آنک در شهر دانا که اند
    گر از نيستي ناتوانا که اند
  • دگر کيست آنک از در پادشاست
    جهانديده پيرست و گر پارساست
  • به هر منزلي در خوريد و دهيد
    بران زيردستان سپاسي نهيد
  • چو پيروز گردي ز کس خون مريز
    که شد دشمن بدکنش در گريز
  • نبايد که ايمن شويد از کمين
    سپه باشد اندر در و دشت کين
  • ازو نام نيکي بود در جهان
    چه بر آشکار و چه اندر نهان
  • چو او در جهان شهرياري نبود
    پس از مرگ او يادگاري نبود
  • به هر برزني در دبستان بدي
    همان جاي آتش پرستان بدي
  • همي از پي سود بردم به کار
    به در داشتن لشکر بي شمار
  • بود زندگانيش با درد و رنج
    نگردد کهن در سراي سپنج
  • جهان يکسر از راي وز فر تست
    خنک آنک در سايه پر تست
  • دو بازي بهم در نبايد زدن
    مي و بزم و نخچير و بيرون شدن
  • همي مشتري بارد از ابر اوي
    بتازيم در سايه فر اوي
  • چو در رزم رخشان شود راي اوي
    همي موج خيزد ز درياي اوي
  • به نخچير شيران شکار وي اند
    دد و دام در زينهار وي اند
  • برآمد ز هر دو سپه کوس و غو
    بجنبيد در قلبگه شاه نو
  • بالتوينه در ببد روز هفت
    ز روم اندر آمد به اهواز رفت
  • يکي شارستان نام شاپور گرد
    برآورد و پرداخت در روز ارد
  • در خوزيان دارد اين بوم و بر
    که دارند هرکس بروبر گذر
  • همي برد هر سو برانوش را
    بدو داشتي در سخن گوش را
  • يکي رود بد پهن در شوشتر
    که ماهي نکردي بروبر گذر
  • بجز داد و خوبي مکن در جهان
    پناه کهان باش و فر مهان
  • در آز باشد دل سفله مرد
    بر سفلگان تا تواني مگرد