نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
شاهنامه فردوسي
همه روي سرخ و همه موي زرد
همه
در
خور جنگ روز نبرد
خرد يافته مرد يزدان پرست
بدو
در
يکي چشمه گويد که هست
گزين کرد زو بارگي ده هزار
همه چار سال از
در
کارزار
همه هرچ بايد بدو
در
فراخ
پر از باغ و ميدان و ايوان و کاخ
يکي زان تو برگير و
در
پيش باش
نگهبان جان و تن خويش باش
ازو يک رش انگشت و آهن يکي
پراگنده مس
در
ميان اندکي
فتاده فروغ ستاره
در
آب
ز گوهر همه خانه چون آفتاب
همه بوم و بر باغ آباد بود
در
مردم از خرمي شاد بود
ز خاور برو تا
در
باختر
ز فرمان ما کس نجويد گذر
سکندر بدو گفت پوزش مکن
مران پيش فغفور زين
در
سخن
برفتند با هديه و با نثار
ز حلوان سران تا
در
شهريار
زبرجد يکي جام بودش به گنج
همان
در
ناسفته هفتاد و پنج
ازان پس چنين گفت کاي شهريار
هميشه بدي
در
جهان نامدار
ازو هرک پيري بد و نام داشت
پر از
در
زرين يکي جام داشت
همه مرگ راييم تا زنده ايم
به بيچارگي
در
سرافگنده ايم
و ديگر که چون اندر ايران سپاه
نباشد همان شاه
در
پيش گاه
ببردند هم
در
زمان نزد شاه
بدو کرد شاه از شگفتي نگاه
ز اخترشناسان بپرسيد و گفت
که گر هيچ ماند سخن
در
نهفت
مرا مرده
در
خاک مصر آگنيد
ز گفتار من هيچ مپراگنيد
تو فرزند خوانش نه داماد من
بدو تازه کن
در
جهان ياد من
در
و بند تابوت ما را به قير
بگيرند و کافور و مشک و عبير
نماني همي
در
سراي سپنج
چه يازي به تخت و چه نازي به گنج
اگر بشنويد آنچ گويم درست
سکندر
در
آن خاک ريزد که رست
چو بودم جوان
در
برم داشتي
به پيري چرا خوار بگذاشتي
گسسته شود
در
جهان کام اوي
نخواند به گيتي کسي نام اوي
صفحه قبل
1
...
1989
1990
1991
1992
1993
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن